infidelity

/ˌɪnfəˈdeləti//ˌɪnfɪˈdelɪti/

معنی: کفر، خیانت
معانی دیگر: کفرگویی، بی دینی، عمل کفرآمیز، در زناشویی خیانت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: infidelities
(1) تعریف: unfaithfulness, esp. to marital vows; adultery.
متضاد: fidelity
مشابه: adultery

- Infidelity has long been grounds for divorce.
[ترجمه کیمیا] خیانت مدت زیادیه که دلیل طلاق بوده
|
[ترجمه گوگل] خیانت از دیرباز زمینه ساز طلاق بوده است
[ترجمه ترگمان] Infidelity دلایل زیادی برای طلاق داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act or the practice of such unfaithfulness.
مشابه: adultery

- She already knew of her husband's many infidelities.
[ترجمه عرفان] اون خیلی از خیانت های همسرش رو از قبل می دونست
|
[ترجمه گوگل] او قبلاً از خیانت های زیاد شوهرش خبر داشت
[ترجمه ترگمان] او از قبل می دانست که این زن خیلی از infidelities را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lack of adherence to the Christian or Muslim religious faith.

جمله های نمونه

1. His wife has winked at his infidelity for years.
[ترجمه Alish] همسرش سالهاست که از خیانت او چشم پوشی کرده است
|
[ترجمه گوگل]همسرش سال هاست که به خیانت او چشمکی زده است
[ترجمه ترگمان]همسرش سال ها بهش چشمک زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ultimate sin was not infidelity, but public mention which led to scandal.
[ترجمه گوگل]گناه نهایی کافر نبود، بلکه ذکر عمومی بود که به رسوایی منجر شد
[ترجمه ترگمان]گناه نهایی خیانت نبود، بلکه ذکری عمومی بود که منجر به رسوایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The photo was final proof of her husband's infidelity.
[ترجمه گوگل]این عکس آخرین گواهی بر خیانت شوهرش بود
[ترجمه ترگمان]عکس آخرین نشانه خیانت شوهرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her husband never knew of her infidelity.
[ترجمه گوگل]شوهرش هرگز از خیانت او خبر نداشت
[ترجمه ترگمان]شوهرش هرگز از بی وفایی او خبر نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This way they would be alerted to Luke's infidelity, but it wouldn't be forced on them.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب آنها از خیانت لوک مطلع می شدند، اما به آنها تحمیل نمی شد
[ترجمه ترگمان]این طوری به خیانت لوک خبر می دادند، اما آن ها را مجبور نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vice is immorality. Infidelity is immorality. Treachery is immorality. Inhumanity is immorality. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]رذیله فجور است خیانت بداخلاقی است خیانت بداخلاقی است غیرانسانی بودن، بی اخلاقی است دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]فساد اخلاق است infidelity فساد اخلاق است خیانت اخلاق است inhumanity فساد اخلاق است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The amazing thing about infidelity is that, for a long time, you don't believe it's happening.
[ترجمه گوگل]نکته شگفت‌انگیز در مورد خیانت این است که برای مدت طولانی، باور نمی‌کنید که این خیانت اتفاق می‌افتد
[ترجمه ترگمان]چیز جالب در مورد بی وفایی اینه که، برای مدتی طولانی، باور نمی کنی که این اتفاق افتاده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A frequent cause is marital infidelity.
[ترجمه گوگل]یکی از علل شایع خیانت زناشویی است
[ترجمه ترگمان]علت مکرر خیانت زناشویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps she should be reading about infidelity instead of impiety.
[ترجمه گوگل]شاید او باید به جای بی تقوایی در مورد خیانت بخواند
[ترجمه ترگمان]شاید او به جای نا دین به بی وفایی خیانت کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is an issue of marital infidelity.
[ترجمه گوگل]مسئله خیانت زناشویی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک خیانت زناشویی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Infidelity had become freshly dangerous, potentially much more lethal to a marriage than adultery had been previously.
[ترجمه گوگل]خیانت به تازگی خطرناک شده بود و به طور بالقوه برای ازدواج بسیار کشنده تر از خیانت در گذشته شده بود
[ترجمه ترگمان]infidelity به تازگی خطرناک شده بود، به طور بالقوه بسیار خطرناک تر از زنای محصنه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also patron of infidelity and widows; she is invoked against physical abuse.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی کفر و بیوه ها; او علیه آزار جسمی استناد می شود
[ترجمه ترگمان]همچنین حامی خیانت و بیوه ها است؛ او علیه سو استفاده فیزیکی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infidelity is the ultimate betrayal.
[ترجمه گوگل]خیانت نهایت خیانت است
[ترجمه ترگمان]Infidelity خیانت نهایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Presentational infidelity is less clear-cut and less readily identifiable than selectivity or measurement distortion.
[ترجمه گوگل]خیانت ارائه‌ای نسبت به انتخاب‌پذیری یا تحریف اندازه‌گیری واضح‌تر و کمتر قابل شناسایی است
[ترجمه ترگمان]بیوفایی آشکار کم تر آشکار است و به راحتی قابل تشخیص از انتخاب پذیری یا اعوجاج اندازه گیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Also patron of divorce, infidelity, and widows.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی طلاق، خیانت، و زنان بیوه
[ترجمه ترگمان]حامی طلاق، خیانت، و بیوگان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفر (اسم)
heresy, atheism, blasphemy, infidelity, profanity

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

انگلیسی به انگلیسی

• unfaithfulness, adultery; lack of adherence to one's religion, disbelief, lack of faith
infidelity is the act of being unfaithful to your husband, wife, or lover.

پیشنهاد کاربران

عزیزان یک حوزه در رواندرمانی که جرات نمیکنم بهش نزدیک بشم چون کار هر کسی نیست
marital infidelity هست.
همون خیانت زناشویی.
واژه متضادش fidelity هست که اسم یه ماشین هم هست که مثلاً میخواد به خریدارش "وفادار" بمونه : ) ( خودروی چینی و وفاداری؟! )
Infidelity is unfortunately a heartbreaking reason for divorce.
بی وفایی
کفر.
ترجمه متون اسلامی
دقت کنید
دوستان این کلمه فقط برای خیانت عاطفی و جنسی به کار برده میشود.
عدم وفاداری و خیانت را می توان زیر پا گذاشتن تعهدی نامید که فرد در رابطه ای دوسویه نسبت به آن مسئول بوده است، این عدم تعهد می تواند عمدی یا غیرعمدی باشد، این موضوع مطابق عرف فرهنگ در بیشتر جوامع موضوعی ناخوشایند است.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Infidelity
عهد شکنی
خیانت
پیمان شکنی

بپرس