infertility

/ˌɪnfərˈtɪləti//ˌɪnfəˈtɪlɪti/

معنی: بی حاصلی، بی باری
معانی دیگر: بی باری، بی حاصلی

جمله های نمونه

1. The treatment of infertility is largely dependent on the ability of couples to pay.
[ترجمه گوگل]درمان ناباروری تا حد زیادی به توانایی زوجین در پرداخت بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]درمان ناباروری تا حد زیادی به توانایی زوج ها وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Infertility is one of the complications of this type of radiotherapy.
[ترجمه گوگل]ناباروری یکی از عوارض این نوع رادیوتراپی است
[ترجمه ترگمان]Infertility یکی از عوارض این نوع of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are many possible causes of infertility in women.
[ترجمه گوگل]دلایل زیادی برای ناباروری در زنان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از علل ممکن ناباروری زنان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are carcinogenic and cause infertility in many species.
[ترجمه گوگل]آنها سرطان زا هستند و در بسیاری از گونه ها باعث ناباروری می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها سرطان زا هستند و باعث ناباروری بسیاری از گونه ها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sexually transmitted diseases have long been implicated in infertility.
[ترجمه گوگل]بیماری های مقاربتی مدت هاست که در ناباروری نقش دارند
[ترجمه ترگمان]بیماری هایی که از طریق روابط جنسی منتقل می شوند، مدت ها است که در ناباروری خود دست داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because of the haphazard way infertility is managed, thousands of couples are in a similar situation.
[ترجمه گوگل]به دلیل روش های تصادفی مدیریت ناباروری، هزاران زوج در وضعیت مشابهی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]به دلیل روش تصادفی ناباروری، هزاران زوج در یک وضعیت مشابه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pain-Free Progesterone: Women undergoing infertility treatment are sometimes required to undergo daily injections to deliver the hormone progesterone.
[ترجمه گوگل]پروژسترون بدون درد: زنانی که تحت درمان ناباروری قرار می‌گیرند، گاهی اوقات نیاز به تزریق روزانه برای تحویل هورمون پروژسترون دارند
[ترجمه ترگمان]درد و رنج جنسی: زنانی که تحت درمان ناباروری قرار دارند، گاهی اوقات برای انجام تزریقات روزانه مورد نیاز برای دریافت هورمون پروژسترون، مورد نیاز قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For them the dangers of infertility - real or imagined - may far outweigh the dangers of fertility.
[ترجمه گوگل]برای آنها خطرات ناباروری - واقعی یا خیالی - ممکن است بسیار بیشتر از خطرات باروری باشد
[ترجمه ترگمان]برای آن ها خطرات ناباروری - واقعی یا فرضی - ممکن است از خطرات حاصل خیزی مهم تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Male infertility is becoming commonplace.
[ترجمه گوگل]ناباروری مردان در حال تبدیل شدن به یک امر عادی است
[ترجمه ترگمان]نازایی معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My herb pills (got in Belgium) for my infertility, virilization, acne, hirsutism, etc problems has almost run out.
[ترجمه گوگل]قرص های گیاهی من (در بلژیک) برای مشکلات ناباروری، ویریلیزاسیون، آکنه، هیرسوتیسم و ​​غیره من تقریبا تمام شده است
[ترجمه ترگمان]قرص های گیاهی من (در بلژیک)برای ناباروری، virilization، آکنه، پرمویی، و غیره تقریبا از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pelvic factor infertility is caused by conditions that affect the fallopian tubes, peritoneum, or uterus.
[ترجمه گوگل]ناباروری فاکتور لگنی ناشی از شرایطی است که لوله های فالوپ، صفاق یا رحم را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]ناباروری عامل Pelvic ناشی از شرایطی است که بر لوله های fallopian، peritoneum یا رحم تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Divorce in many communities was allowed, though frowned upon and usually had less to do with incompatibility than with infertility.
[ترجمه گوگل]طلاق در بسیاری از جوامع مجاز بود، هر چند مورد انزجار قرار می گرفت و معمولاً کمتر با ناسازگاری ارتباط داشت تا ناباروری
[ترجمه ترگمان]طلاق در بسیاری از جوامع مجاز بود، هر چند که اخم کرده بود و معمولا کم تر با ناسازگاری با ناباروری خود سروکار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It warns that pollutants in the water may be causing insidious neurological damage in children, and infertility in adults.
[ترجمه گوگل]این هشدار می دهد که آلاینده های موجود در آب ممکن است باعث آسیب های عصبی موذی در کودکان و ناباروری در بزرگسالان شود
[ترجمه ترگمان]این گزارش هشدار می دهد که آلاینده ها در آب ممکن است باعث آسیب موذیانه به کودکان، و ناباروری در بزرگسالان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although the Legowskis' insurance covered most of the cost, most managed-care plans do not cover infertility treatments.
[ترجمه گوگل]اگرچه بیمه Legowskis بیشتر هزینه ها را پوشش می دهد، اکثر برنامه های مراقبت مدیریت شده درمان های ناباروری را پوشش نمی دهند
[ترجمه ترگمان]اگرچه بیمه Legowskis بیش ترین هزینه را پوشش داده است، اغلب برنامه های مراقبت مدیریت شده، درمان های ناباروری را پوشش نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی حاصلی (اسم)
infertility

بی باری (اسم)
infertility, sterility

انگلیسی به انگلیسی

• barrenness, lack of fertility, lack of fruitfulness

پیشنهاد کاربران

۱. نازایی. ناباروری ۲. غیر حاصلخیزی ۳. بی حاصلی. بی ثمری
مثال:
And cured for him his wife [of infertility]
و برای او {حضرت زکریا} همسرش را از نازایی و ناباروری درمان کردیم.
�وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ�
sterility نازایی کامل
infertility نازایی نسبی
infertility ( پزشکی )
واژه مصوب: ناباروری
تعریف: سترونی نسبی
ناباروری
نازایی

بپرس