صفت ( adjective )
• (1) تعریف: subordinate in rank, position, or degree.
• مترادف: secondary, subordinate
• متضاد: grand, superior, supreme, upper
• مشابه: ancillary, junior, lower, minor, second-class, subservient, subsidiary, under
• مترادف: secondary, subordinate
• متضاد: grand, superior, supreme, upper
• مشابه: ancillary, junior, lower, minor, second-class, subservient, subsidiary, under
- Compared with a general, a captain is an inferior officer.
[ترجمه فرزاد] کاپیتان درمقایسه باژنرال در رتبه پایینتری قرار دارد.|
[ترجمه گوگل] در مقایسه با یک ژنرال، یک کاپیتان یک افسر پست است[ترجمه ترگمان] در مقایسه با یک ژنرال، یک فرمانده یک صاحب منصب عالیرتبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: being low in position; near the bottom.
• مترادف: lower
• مشابه: last, low, mean, nether, subjacent, under
• مترادف: lower
• مشابه: last, low, mean, nether, subjacent, under
- These outcasts are of inferior rank in society.
[ترجمه گوگل] این طردشدگان در جامعه در درجه پایینی قرار دارند
[ترجمه ترگمان] این outcasts دارای رتبه پایین تر در جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این outcasts دارای رتبه پایین تر در جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of lesser value, importance, or quality.
• مترادف: base, low-grade, poor, second-rate, substandard, third-rate
• متضاد: better, choice, excellent, fine, prime, superb, superior
• مشابه: amateurish, awful, cheap, cheesy, coarse, cull, indifferent, lousy, low, mean, mediocre, scrub, secondary, shoddy, sleazy, subordinate, terrible, two-bit, unprofessional, wretched
• مترادف: base, low-grade, poor, second-rate, substandard, third-rate
• متضاد: better, choice, excellent, fine, prime, superb, superior
• مشابه: amateurish, awful, cheap, cheesy, coarse, cull, indifferent, lousy, low, mean, mediocre, scrub, secondary, shoddy, sleazy, subordinate, terrible, two-bit, unprofessional, wretched
- This coffee is inferior to our old brand.
[ترجمه فرزین] این قهوه نسبت به برند قدیمی ما نامرغوب تر است.|
[ترجمه گوگل] این قهوه از برند قدیمی ما پایین تر است[ترجمه ترگمان] این قهوه از نوع قدیمی ما کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in astronomy, designating a planet that is nearer to the sun than is the earth.
• متضاد: superior
• متضاد: superior
اسم ( noun )
مشتقات: inferiorly (adv.), inferiority (n.)
مشتقات: inferiorly (adv.), inferiority (n.)
• : تعریف: one that is inferior to others.
• مترادف: subordinate
• متضاد: superior
• مشابه: junior, secondary
• مترادف: subordinate
• متضاد: superior
• مشابه: junior, secondary
- He was not allowed to play with children whom his parents considered his inferiors.
[ترجمه فرزین] او اجازه بازی با بچه هایی که والدینشان در سطح اجتماعی پایین تری قرار داشتند را نداشت.|
[ترجمه گوگل] او اجازه نداشت با بچه هایی که والدینش آنها را پست تر از او می دانستند بازی کند[ترجمه ترگمان] او اجازه نداشت با بچه هایی که پدر و مادرش زیردستان او را در نظر گرفته بودند بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید