inference

/ˈɪnfərəns//ˈɪnfərəns/

معنی: استنتاج
معانی دیگر: استنباط، برداشت، دریافت، نتیجه گیری، (منطق) استنتاج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a conclusion derived from inferring.
مشابه: assumption, conclusion, consequence, derivation, judgment

- When she said she was expected at home, he made the inference that she was married.
[ترجمه علی] وقتی که آن زن گفت در خانه منتظر اوهست، آن مرد اینگونه استنباط کرد که آن زن متاهل است
|
[ترجمه Delaram] وقتی که او ( خانم ) گفت کسی در خانه منتظر اوست، مرد اینگونه برداشت کرد که خانم متاهل است.
|
[ترجمه فریبرز] وقتی آن زن گفت که در خانه منتظرش هستند، آن مرد اینگونه برداشت کرد که او متاهل است.
|
[ترجمه گوگل] وقتی او گفت که در خانه از او انتظار می رود، استنباط کرد که او ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان] وقتی که گفت از خانه انتظار می رود، به این نتیجه رسید که زن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of inferring.
مشابه: assumption, conjecture

- Your conclusion is based on inference and not fact.
[ترجمه گوگل] نتیجه گیری شما بر اساس استنتاج است نه واقعیت
[ترجمه ترگمان] نتیجه گیری شما براساس استنباط و نه حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an immediate inference
استنتاج غریزی

2. From his manner, we drew the inference that he was satisfied.
[ترجمه Hamed] از رفتارش، فهمیدیم راضی شده
|
[ترجمه گوگل]از سیره او این نتیجه را گرفتیم که راضی است
[ترجمه ترگمان]از رفتارش، ما به این نتیجه رسیدیم که او قانع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It had an extremely tiny head and, by inference, a tiny brain.
[ترجمه Hamed] سر بسیار کوچکی داشت و منطقا، مغزی کوچک.
|
[ترجمه گوگل]سر بسیار کوچکی داشت و بر اساس استنباط، مغز کوچکی داشت
[ترجمه ترگمان]سرش خیلی کوچک بود و با نتیجه گیری، یک مغز کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The inference I've drawn from his lateness is he overslept.
[ترجمه محمد 09336813362] دیرکرده چون خواب مونده. برداشت من از تاخیر او خواب طولانی اوست.
|
[ترجمه Hamed] گمونم خواب مونده که دیر کرده.
|
[ترجمه گوگل]استنباط من از تأخیر او این است که او بیش از حد خوابیده است
[ترجمه ترگمان]استنباط من از این تاخیر خیلی راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is that a fair inference from his statement?
[ترجمه Hamed] این برداشت از گفته او منصفانه است.
|
[ترجمه گوگل]آیا این استنباط منصفانه از اظهارات او است؟
[ترجمه ترگمان]این استنباط خوبی از اظهارات اوست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The clear inference is that the universe is expanding.
[ترجمه گوگل]استنباط واضح این است که جهان در حال انبساط است
[ترجمه ترگمان]استنباط واضح این است که جهان در حال گسترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was portrayed as a hero and,by inference, Thompson as the villain.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک قهرمان و بر اساس استنباط، تامپسون در نقش شرور به تصویر کشیده شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک قهرمان به تصویر کشیده شد و به همین دلیل تامسون به عنوان جنایتکار شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is certainly the case that normal mode inference is computationally more tractable.
[ترجمه گوگل]مطمئناً این مورد است که استنتاج حالت عادی از نظر محاسباتی قابل پردازش تر است
[ترجمه ترگمان]قطعا این مورد است که استنباط حالت عادی از نظر محاسباتی more است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This inference is confirmed experimentally by observations in grid turbulence of changes in the spectrum with distance downstream.
[ترجمه گوگل]این استنتاج به صورت تجربی توسط مشاهدات در آشفتگی شبکه تغییرات در طیف با فاصله پایین دست تأیید می شود
[ترجمه ترگمان]این استنتاج به طور تجربی از طریق مشاهدات در جریان اغتشاش شبکه در طیف با فاصله رو به پایین مورد تایید قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would a reasonable occupier have drawn the inference that there was a danger and that the presence of the trespasser was likely.
[ترجمه گوگل]آیا یک اشغالگر منطقی استنباط می کرد که خطر وجود دارد و احتمال وجود متجاوز وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک اشغالگر منطقی این استنباط را برانگیخته است که خطر وجود دارد و حضور of محتمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inference engine is generic, and it handles the logistics of a consultation.
[ترجمه گوگل]موتور استنتاج عمومی است و تدارکات یک مشاوره را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]موتور استنتاج عمومی است، و تدارکات یک مشاوره را مدیریت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The inference is therefore that the fish is either dead or cured by the time fungus gets around to colonising it.
[ترجمه گوگل]بنابراین استنباط این است که ماهی یا مرده است یا تا زمانی که قارچ به استعمار آن برسد، درمان شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین این استنباط به این معنی است که ماهی یا مرده است و یا توسط قارچ زمان درمان می شود تا به آن برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But inference from context would rule out such an interpretation in this story.
[ترجمه گوگل]اما استنباط از زمینه چنین تفسیری را در این داستان رد می کند
[ترجمه ترگمان]اما استنباط از متن چنین تفسیری را در این داستان از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps this inference, given its grounding in pupil, not teacher data, is a tendentious one.
[ترجمه گوگل]شاید این استنباط، با توجه به مبنای آن در داده های دانش آموزان، نه معلمان، یک استنباط گرایشی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید این استنباط، با توجه به اصول آن در دانش آموزان، نه داده معلم، یک موضوع عمدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استنتاج (اسم)
deduction, induction, conclusion, derivation, inference, fruition, evolvement

تخصصی

[کامپیوتر] استنباط - استنباط فرایند نتیجه گیری - فرایند نتیجه گیری از مجموعه ی اولیه ی پیشنهادها که مقدار حقیقی معلومی دارد.
[صنعت] استنتاج، استنباط
[ریاضیات] استنباط، استنتاج
[روانپزشکی] استنباط، استنتاج. قضاوت منطقی متکی بر نمونه قرائن، قضاوت های پیشین، نتیجه گیری های قبلی، تا مشاهدات مستقیم. فرآیند شناختی که بوسیله آن چنین قضاوتی صورت می گیرد.
[آمار] استنباط

انگلیسی به انگلیسی

• act of deriving, act of inferring; speculation; drawing of a conclusion
an inference is a conclusion that you draw about something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : infer
✅️ اسم ( noun ) : inference
✅️ صفت ( adjective ) : inferential / inferable
✅️ قید ( adverb ) : inferentially
✍ توضیح: A conclusion reached based on evidence and reasoning 🧠🔍
🔍 مترادف: Deduction
✅ مثال: From the footprints, she made the inference that someone had recently passed by.
۱. استنباط. دریافت ۲. استدلال ۳. نتیجه گیری ۴. نتیجه ۵. ( منطق ) استنتاج
مثال:
it seemed a fair inference that such books would be grouped together
آن به نظر استدلال نسبتا خوبی می آید که چنین کتابهایی با هم دسته بندی بشوند.
ترجمه ی تمام دوستان درست است.
اما برای اینکه learner ها راحت حفظش کنند و یاد بگیرند ، سه نکته را می گویم:
۱ - بهترین ترجمه ی inferance به زبان مقدس پارسی که تازی هم نباشد , ( برداشت ) است. همین را حفظ کنید ، کافی است.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - این واژه اسم است ، نه فعل.
۳ - To draw inferance , می شود فعل. مثال ها را در جملات نمونه . بخوانید ، متوجه می شوید.

Inference is the process of reaching a conclusion based on evidence, reasoning, and logical thinking. It involves making educated guesses or drawing logical conclusions from available information.
فرآیند رسیدن به نتیجه بر اساس شواهد، استدلال و تفکر منطقی. این شامل حدس های آموزشی یا نتیجه گیری منطقی از اطلاعات موجود است.
...
[مشاهده متن کامل]

استنتاج
مثال؛
For instance, if someone says, “She’s carrying an umbrella, so it must be raining, ” they are making an inference.
In a detective novel, a character might say, “Based on the evidence, I can make an inference about who the culprit is. ”
A teacher might explain to students, “When you read a text, it’s important to make inferences to understand the deeper meaning. ”

قضاوت و نتیجه گیری
برآورد کردن
تعمیم
inference ( آمار )
واژه مصوب: استنباط
تعریف: ← استنباط آماری
استنباط , برداشت
# a wrong inference based on incomplete evidence
# Your conclusion is based on inference and not fact
# The inference I've drawn from his lateness is he overslept
استنباط ( inference ) ، در گفتگوهای روزانه برابر با ( برداشت ) می باشد.
چنانچه در معنای استنتاج بکار برده شود، برابر آن واژگان ( فروهاختن=استنتاج کردن ) و ( فرنودن= استدلال کردن، استنتاج کردن ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در منطق کنونی، واژه inference به معنای ( دربرد ) می باشد که بر پایه آن: از بنداشتهای یک نگره ( ارزآغازه ها، اصول موضوع، axioms ) با بکارگیری دربرد ( inference: همچون دربرد حذف چندی نما یا معرفی چندی نما ) می توان گزاره های دیگری را فرنود ( استنتاج کرد ) .

استنباط،
نتیجه گیری
Is it possible to draw inferences about the environment during the Bronze Age?
برداشت ( برداشت کردن )
An inference is a good guess or conclusion you can make from the facts that you have
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس