infantryman

/ˈɪnfæntrimən//ˈɪnfəntrɪmən/

معنی: سرباز پیاده
معانی دیگر: پیاده، سرباز پیاده، پیاده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: infantrymen
• : تعریف: a soldier in the infantry; foot soldier.

جمله های نمونه

1. The Prussian infantryman clapped his hands to his sword-whipped face, trying to cram his eyes back into their sockets.
[ترجمه گوگل]پیاده نظام پروس دست هایش را به صورت شلاق خورده شمشیر زده اش زد و سعی کرد چشمانش را دوباره در حدقه هایشان فرو کند
[ترجمه ترگمان]سرباز Prussian پرو سی دستش را به صورت sword کوبید و سعی کرد چشمانش را در حدقه فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This warned the inhabitants that the average infantryman, in spite of his glamorous uniform, was lowly paid and impecunious.
[ترجمه گوگل]این امر به ساکنان هشدار داد که پیاده نظام معمولی، علیرغم یونیفورم پر زرق و برق خود، دستمزد پایینی دارد و بی عیب و نقص است
[ترجمه ترگمان]این امر به ساکنان هشدار داد که هر سرباز پیاده ای که به رغم اونیفورم پر زرق و برقش، ناچیز و ناچیز بود، به مردم هشدار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The basic load was 200 rounds for each infantryman.
[ترجمه گوگل]بار اصلی 200 گلوله برای هر پیاده نظام بود
[ترجمه ترگمان]بار اصلی برای هر سرباز پیاده ای ۲۰۰ دور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Specifically they are looking for the Combat Infantryman Badge, one of the most prized possessions of a foot soldier.
[ترجمه گوگل]آنها به طور خاص به دنبال نشان پیاده نظام رزمی هستند که یکی از ارزشمندترین دارایی های یک سرباز پیاده است
[ترجمه ترگمان]به ویژه آن ها به دنبال جنگ infantryman Badge، یکی از the دارایی های یک سرباز پیاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The single dead Prussian infantryman, his uniform already looted of food and coins, lay by the bridge.
[ترجمه گوگل]مرد پیاده نظام پروس مجرد، که لباسش قبلاً از غذا و سکه غارت شده بود، کنار پل دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]سرباز مرده پروس، که اونیفورم خود را از دست داده بود، از روی پل افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To an infantryman, military operations in urbanized terrain (MOUT) involves some form. of breaking down a door and spraying a room with machine guns.
[ترجمه گوگل]برای یک پیاده نظام، عملیات نظامی در مناطق شهری (MOUT) شامل نوعی است شکستن یک در و اسپری کردن یک اتاق با مسلسل
[ترجمه ترگمان]برای یک سرباز پیاده نظام، عملیات نظامی در مناطق شهری (mout)شامل نوعی از اشکال می شود که یک در را بشکند و یک اتاق را با مسلسل مخلوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One infantryman had a rifle with a scope and could pick off enemy soldiers at quite a distance.
[ترجمه گوگل]یکی از پیاده نظام تفنگی با برد داشت و می‌توانست سربازان دشمن را از فاصله بسیار دور بردارد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز سوار یک تفنگ داشت و می توانست از فاصله دور سربازان دشمن را انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Union soldiers ; Federal forces; a Federal infantryman.
[ترجمه گوگل]سربازان اتحادیه؛ نیروهای فدرال؛ یک پیاده نظام فدرال
[ترجمه ترگمان]سربازان اتحادیه، نیروهای فدرال؛ یک سرباز بازنشسته فدرال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. a 24-year-old,single infantryman from Tennessee on his first deployment, offered oneperspective.
[ترجمه گوگل]یک پیاده نظام 24 ساله و مجرد از تنسی در اولین اعزام خود، یک دیدگاه را ارائه داد
[ترجمه ترگمان]یک سرباز ۲۴ ساله، یک سرباز پیاده نظام از تنسی در اولین استقرار خود، oneperspective را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The U. S. infantryman, while requiring far too luxurious logistical support, put up a nice fight in France; he was fresh well-fed, and unscarred by battle.
[ترجمه گوگل]پیاده نظام ایالات متحده، در حالی که به حمایت لجستیکی بسیار مجلل نیاز داشت، در فرانسه مبارزه خوبی انجام داد او تازه سیر شده بود و از جنگ زخمی نشده بود
[ترجمه ترگمان]U اس سرباز پیاده ای که به پشتیبانی لجستیکی بیش از حد نیاز داشت، یک نبرد خوب در فرانسه برپا کرد؛ او به خوبی تغذیه شد، و به مبارزه پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was supposed to become an infantryman.
[ترجمه گوگل]قرار بود پیاده نظام شوم
[ترجمه ترگمان]من قرار بود سرباز infantryman بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is an Army infantryman whose unit is being shipped off to the war in Iraq later this month.
[ترجمه گوگل]او یک پیاده نظام ارتش است که یگانش در اواخر این ماه به جنگ عراق اعزام می شود
[ترجمه ترگمان]او یک سرباز پیاده نظام ارتش است که واحد آن در اواخر این ماه به جنگ عراق فرستاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This withdrawn infantryman had denounced the Christmas Truce of December 19 when British and German soldiers fraternized for a day.
[ترجمه گوگل]این پیاده نظام عقب نشینی آتش بس کریسمس در 19 دسامبر را محکوم کرده بود، زمانی که سربازان انگلیسی و آلمانی برای یک روز با هم برادر شدند
[ترجمه ترگمان]این سرباز پیاده نظام پس از پیروزی روز ۱۹ دسامبر زمانی که سربازان بریتانیایی و آلمانی به مدت یک روز دست برادری به یکدیگر دادند، این پیمان کریسمس را محکوم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some speculated he was shot by an infantryman who had stumbled upon him during mop-up operations.
[ترجمه گوگل]برخی حدس می زنند که او توسط یک پیاده نظام که در جریان عملیات پاکسازی به او برخورد کرده بود مورد اصابت گلوله قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]برخی حدس می زنند که او توسط یک سرباز پیاده ای که در طی عملیات های پاک سازی به او حمله کرده بود مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرباز پیاده (اسم)
dogface, infantryman, foot soldier, paddle foot

انگلیسی به انگلیسی

• foot soldier, member of the infantry (military)
an infantryman is a soldier in an infantry regiment.

پیشنهاد کاربران

بپرس