infamy

/ˈɪnfəmi//ˈɪnfəmi/

معنی: خاتوله، ننگ، رسوایی، بد نامی، افتضاح، سابقهبد
معانی دیگر: بی آبرویی، پستی، رذالت، بدجنسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: infamies
(1) تعریف: evil or shameful reputation.
مشابه: dishonor, odium

- The infamy of the Nazi Party still endures.
[ترجمه گوگل] بدنامی حزب نازی هنوز پابرجاست
[ترجمه ترگمان] رسوایی حزب نازی همچنان پابرجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher, having been accused of inappropriate behavior with students, resigned in infamy.
[ترجمه گوگل] این معلم که به رفتار نامناسب با دانش آموزان متهم شده بود، با بدنامی استعفا داد
[ترجمه ترگمان] معلم، که به رفتار نامناسب با دانشجویان متهم شده بود، در رسوایی استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The infamy that surrounded her strongly persisted despite her having been acquitted of the murder.
[ترجمه گوگل] بدنامی که او را احاطه کرده بود، با وجود تبرئه شدن او از قتل، به شدت ادامه داشت
[ترجمه ترگمان] این رسوایی که او را احاطه کرده بود، با وجود اینکه او از قتل تبرئه شده بود، پافشاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a shameful or wicked act.
مشابه: iniquity

- How is this man to be punished for such an infamy as assaulting this child?
[ترجمه گوگل] این مرد چگونه باید به خاطر چنین بدنامی مانند تعرض به این کودک مجازات شود؟
[ترجمه ترگمان] چطور این مرد باید بخاطر چنین رسوایی به عنوان حمله به این بچه تنبیه بشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the loss of certain rights as a citizen consequent upon conviction for crimes such as treason.

جمله های نمونه

1. an infamy greater than any mutiny
رذالتی که از هر گونه نافرمانی و شورش هم بدتر بود.

2. a day of infamy
روز ننگ آمیز

3. being accused of murder added to his infamy
اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

4. Traitors are held in infamy.
[ترجمه گوگل]خائنان در بدنام نگه داشته می شوند
[ترجمه ترگمان]خائنان را در رسوایی به دست گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Infamy was babbling around her in the public market - place.
[ترجمه گوگل]بدنامی در بازار عمومی اطراف او غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]او داشت درباره او در بازار عمومی وراجی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His name will live in infamy.
[ترجمه گوگل]نام او در بدنامی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]اسمش در رسوایی زندگی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And over her grave, the infamy that she must carry thither would be her only monument.
[ترجمه گوگل]و بر سر قبر او، بدنامی که او باید در آنجا حمل کند، تنها یادگار او خواهد بود
[ترجمه ترگمان]و بر قبر او، رسوایی که او باید آن را باخود حمل کند تنها بنای یادبود او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We discern no badge of infamy on man or woman.
[ترجمه گوگل]ما هیچ نشانی از بدنامی مرد یا زن را تشخیص نمی دهیم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ نشانی از رسوایی یا زن نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His name will live in infamy, ie He will always be held in disgrace.
[ترجمه گوگل]نام او در بدنام خواهد ماند، یعنی همیشه در رسوایی نگه داشته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نام او در بدنامی زندگی خواهد کرد، یعنی همیشه در رسوایی نگهداری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These prostitutes were steeped in infamy to the lips.
[ترجمه گوگل]این فاحشه‌ها تا سر زبانها بدنامی داشتند
[ترجمه ترگمان]این روسپی بر لبان infamy غوطه ور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you bring infamy on your sacred profession? "
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به حرفه مقدس خود بدنامی بیاورید؟ "
[ترجمه ترگمان]آیا به شغل مقدس خود خیانت خواهید کرد؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I reeled back, overcome with the infamy of it.
[ترجمه گوگل]من به عقب برگشتم، با بدنامی آن غلبه کردم
[ترجمه ترگمان]به عقب برگشتم و بر رسوایی آن پیروز شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He enjoyed exaggerating his infamy.
[ترجمه گوگل]او از اغراق در بدنامی خود لذت می برد
[ترجمه ترگمان]از اغراق او لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is better to die with honour than to live in infamy.
[ترجمه گوگل]بهتر است با عزت بمیری تا در بدنام زندگی کنی
[ترجمه ترگمان]مردن با شرافت بهتر از زندگی در رسوایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For the relatives of those who had died in the war, the final infamy was the pardoning of the draft-dodgers.
[ترجمه گوگل]برای بستگان کسانی که در جنگ جان باختند، ننگ نهایی عفو سربازان فراری بود
[ترجمه ترگمان]برای بستگان کسانی که در جنگ کشته شده بودند، رسوایی نهایی عفو خدمت سربازی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاتوله (اسم)
baseness, meanness, cunning, craftiness, artfulness, turpitude, pettiness, dirtiness, infamy, ignobility, villainy, rascality

ننگ (اسم)
shame, scandal, reproach, dishonor, attainder, infamy, stain, opprobrium, smirch, stigmatism

رسوایی (اسم)
ignominy, scandal, reproach, dishonor, disgrace, infamy, blatancy, flagrance, flagrancy, notoriety, calumny, disrepute, opprobrium, odium

بد نامی (اسم)
ignominy, infamy, notoriety, blot, calumny, depravation, discredit, disrepute, odium, unpopularity

افتضاح (اسم)
ignominy, scandal, disgrace, infamy, debacle

سابقه بد (اسم)
infamy, ill fame

انگلیسی به انگلیسی

• bad reputation, public shame or disgrace; wicked or immoral act
infamy is the state of being infamous.

پیشنهاد کاربران

Infamy refers to being well - known for something negative or dishonorable. It is often associated with a person or event that has caused harm or damage.
بدنامی/ معروف بودن برای چیزهای منفی یا ناجور و ناشایست.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب با شخص یا رویدادی مرتبط است که باعث آسیب یا ضرر شده است.
**************************************************************************************************
مثال؛
“The Watergate scandal brought infamy to Richard Nixon. ”
In a discussion about controversial figures, someone might say, “Hitler’s infamy is still felt today. ”
A news article might say, “The company’s actions have brought infamy to their brand. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-infamous/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : infamy
✅️ صفت ( adjective ) : infamous
✅️ قید ( adverb ) : infamously
1 - گاو پیشانی سفید بودن، مشهور بودن به بدذاتی یا داشتن یک ویژگی بد و منفی
2 - منفور بودن
3 - کارِ شرورانه، کارِ خبیثانه
مثال:
despite her pardons, she could never completely free herself of the infamy of being named a war criminal
...
[مشاهده متن کامل]

با وجودِ عذرخواهی هایش، هرگز نتوانست خود را کاملا از بندِ شُهره بودن به یک جنایتکار جنگی، بِرَهاند.
آکسفورد دیکشنری.

بپرس