1. The jokes were inexpressibly awful.
[ترجمه گوگل]شوخی ها غیرقابل توصیف وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]این جوک ها به نحو غیرقابل تحملی افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این جوک ها به نحو غیرقابل تحملی افتضاح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Both her sisters, inexpressibly inferior to her, were splendidly married, each to a king.
[ترجمه گوگل]هر دو خواهرش که به طرز غیرقابل توصیفی پست تر از او بودند، هر کدام با یک پادشاه ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو خواهر او که به نحو غیرقابل تحملی از او پایین تر بودند، با هم ازدواج کردند، هر یک از یک شاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر دو خواهر او که به نحو غیرقابل تحملی از او پایین تر بودند، با هم ازدواج کردند، هر یک از یک شاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Harry thought the sight of her was inexpressibly poignant.
[ترجمه گوگل]هری فکر می کرد که دیدن او به طرز غیرقابل بیانی تلخ است
[ترجمه ترگمان]هری فکر کرد که منظره او بی نهایت poignant است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هری فکر کرد که منظره او بی نهایت poignant است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The audience was inexpressibly astonished at the brilliant performance.
[ترجمه گوگل]تماشاگران از اجرای درخشان به طرز غیرقابل بیانی شگفت زده شدند
[ترجمه ترگمان]حضار به طرز غیرقابل تحملی از اجرای عالی این نمایش شگفت زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حضار به طرز غیرقابل تحملی از اجرای عالی این نمایش شگفت زده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It delighted me inexpressibly to find that they knew the manual alphabet.
[ترجمه گوگل]من را به طرز غیرقابل توصیفی خوشحال کرد که متوجه شدم آنها الفبای دستی را می دانند
[ترجمه ترگمان]برایم سخت بود که بفهمم آن ها الفبا را بلد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برایم سخت بود که بفهمم آن ها الفبا را بلد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He stood there facing the others with an inexpressibly winning smile upon his comely face.
[ترجمه گوگل]او با لبخندی برنده ی غیرقابل بیان بر چهره ی زیبایش روبروی دیگران ایستاد
[ترجمه ترگمان]با لبخندی حاکی از پیروزی بر چهره زیبایش، در آنجا ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با لبخندی حاکی از پیروزی بر چهره زیبایش، در آنجا ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was inexpressibly weary.
[ترجمه گوگل]او به طور غیرقابل بیانی خسته بود
[ترجمه ترگمان]بی نهایت خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بی نهایت خسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is inexpressibly sad.
[ترجمه گوگل]او به طرز غیرقابل بیانی غمگین است
[ترجمه ترگمان]او بی نهایت غمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او بی نهایت غمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This dress is inexpressiBly Beautiful.
[ترجمه گوگل]این لباس فوق العاده زیباست
[ترجمه ترگمان]این لباس زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این لباس زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I wound my slow way through the maze of unpruned growth and felt at one with things there and inexpressibly happy.
[ترجمه گوگل]راه آهستهام را در پیچ و خم رشد هرس نشده پیچیدم و احساس کردم که با چیزهایی که آنجا هستند یکی شدهام و بهطور غیرقابل توصیفی خوشحالم
[ترجمه ترگمان]راه آهسته خود را در میان هزارتوی growth فرو بردم و به یکی از چیزهایی که آنجا احساس خوشبختی می کرد، احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]راه آهسته خود را در میان هزارتوی growth فرو بردم و به یکی از چیزهایی که آنجا احساس خوشبختی می کرد، احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید