inexplicably

/ˌɪnɪkˈsplɪkəbli//ˌɪnɪkˈsplɪkəbli/

بطور غیر قابل توضیح، چنانکه نتوان توضیح داد، بطور غیر قابل تغییر

جمله های نمونه

1. Inexplicably, Mary said she loved John.
[ترجمه گوگل]مری به طور غیرقابل توضیحی گفت که جان را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]مری گفت که او جان را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She suddenly and inexplicably announced her retirement.
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی و غیرقابل توضیحی بازنشستگی خود را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان و به طور غیرقابل توضیحی بازنشستگی او را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inexplicably, the men were never questioned about where the explosives came from.
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل توضیحی، از این مردان هرگز در مورد اینکه مواد منفجره از کجا آمده است، سؤال نشد
[ترجمه ترگمان]Inexplicably، مردها هیچ وقت درباره اینکه مواد منفجره از کجا اومدن سوال نکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inexplicably, the usually reliable pumps started to malfunction and finally broke down.
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل توضیحی، پمپ های معمولاً قابل اعتماد شروع به خرابی کردند و در نهایت خراب شدند
[ترجمه ترگمان]معمولا پمپ های بنزین که معمولا قابل اعتماد هستند، شروع به عملکرد نادرست می کنند و در نهایت خراب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This expected condition resulted after the bodies were inexplicably moist and lifelike for many years, sometimes for centuries.
[ترجمه گوگل]این وضعیت مورد انتظار پس از اینکه اجساد به‌طور غیرقابل توضیحی مرطوب و زنده بودند برای سال‌ها، گاهی برای قرن‌ها، به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]این شرایط مورد انتظار، بعد از آن بود که بدن به طور غیرقابل توجیهی به مدت چندین سال، و گاهی برای قرن ها، مرطوب و زنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perhaps Clinton will inexplicably start warbling bird calls.
[ترجمه گوگل]شاید کلینتون به طور غیرقابل توضیحی شروع به صدا زدن پرندگان کند
[ترجمه ترگمان]شاید کلینتون به طور غیرقابل توجیهی تماس پرنده خود را آغاز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then, inexplicably, I had been out of work for over a year and my few friends were drifting away.
[ترجمه گوگل]سپس، به طور غیرقابل توضیحی، من بیش از یک سال بود که بیکار شده بودم و چند دوستم در حال دور شدن بودند
[ترجمه ترگمان]بعد، به طور غیرقابل توضیحی، من بیش از یک سال از کار بی کار بودم و چند تا از دوستانم از من دور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His mother would alternate inexplicably between kindness and cruelty.
[ترجمه گوگل]مادرش به طور غیرقابل توضیحی بین مهربانی و ظلم متناوب می شد
[ترجمه ترگمان]مادرش به طرز غیرقابل تصوری بین مهربانی و بی رحمی قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That particular night seemed strangely different, and inexplicably the dark shadows seemed even more menacing than usual.
[ترجمه گوگل]آن شب خاص به‌طور عجیبی متفاوت به نظر می‌رسید، و به‌طور غیرقابل توضیحی سایه‌های تاریک حتی خطرناک‌تر از حد معمول به نظر می‌رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن شب خاص به طور عجیبی متفاوت به نظر می رسید و سایه های تیره، حتی بیشتر از همیشه تهدید آمیز به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But inexplicably, the executives terminated Turbo Mac, and that was the last straw for Burrell Smith.
[ترجمه گوگل]اما به طور غیرقابل توضیحی، مدیران توربو مک را خاتمه دادند و این آخرین تنگی برای بورل اسمیت بود
[ترجمه ترگمان]اما به طور غیرقابل توجیهی، مدیران اجرایی توربو مک را به اتمام رساندند و این آخرین مرحله برای Burrell اسمیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The immune system inexplicably begins attacking the protective sheaths surrounding nerves, damaging the nerves' ability to conduct impulses.
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی به طور غیرقابل توضیحی شروع به حمله به غلاف های محافظ اطراف اعصاب می کند و به توانایی اعصاب برای هدایت تکانه ها آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]سیستم ایمنی به طور غیرقابل توجیهی شروع به حمله به غلاف محافظ در اطراف اعصاب و آسیب رساندن به توانایی اعصاب برای انجام ایمپالس های عصبی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Within days, the historic deal inexplicably fell apart.
[ترجمه گوگل]ظرف چند روز، معامله تاریخی به طور غیرقابل توضیحی از هم پاشید
[ترجمه ترگمان]ظرف چند روز، واقعه تاریخی به طور غیرقابل توجیهی از هم پاشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inexplicably, she never turned up.
[ترجمه گوگل]به طور غیرقابل توضیحی، او هرگز حاضر نشد
[ترجمه ترگمان] Inexplicably \"، اون هیچ وقت برنگشت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She inexplicably withdrew the offer.
[ترجمه گوگل]او به طور غیرقابل توضیحی این پیشنهاد را پس گرفت
[ترجمه ترگمان]به طور غیرقابل توضیحی پیشنهاد را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unexplainably, unaccountably, mysteriously

پیشنهاد کاربران

ناخواسته
نمیدونم چطور ( چرا )
بدون فهمیدن دلیل آن، بدون آنکه دلیلش را فهمید
غیرقابل توصیف
وصف نشدنی
یه جوری ک نمیشه در موردش توضیح داد
بدون شرح
به شکلی مجهول

بپرس