inexpedient

/ˌɪnɪkˈspiːdɪənt//ˌɪnɪkˈspiːdɪənt/

معنی: غیر مقتضی
معانی دیگر: نامقتضی، غیرصلاح، غیرعاقلانه، ناروا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inexpediently (adv.), inexpedience (n.), inexpediency (n.)
• : تعریف: not suitable, practical, prudent, or the like; inadvisable.
متضاد: convenient, expedient
مشابه: improper

جمله های نمونه

1. It would be inexpedient to inform them at this stage.
[ترجمه گوگل]در این مرحله اطلاع رسانی به آنها غیر مصلحت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]باید در این مرحله به آن ها اطلاع داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was inexpedient for him to be seen to approve of the decision.
[ترجمه گوگل]مصلحت نبود که او تصمیم را تأیید کند
[ترجمه ترگمان]برای او inexpedient بود که این تصمیم را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be inexpedient to raise taxes further.
[ترجمه گوگل]افزایش بیشتر مالیات ها نامناسب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]باید مالیات را بیشتر افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In retrospection of the inexpedient reports on some emergencies, this article has an analysis on the current domestic political regulations related to information publication.
[ترجمه گوگل]این مقاله با نگاهی به گزارش‌های غیر مصلحت‌آمیز در مورد برخی موارد اضطراری، تحلیلی بر مقررات سیاسی جاری داخلی مربوط به انتشار اطلاعات دارد
[ترجمه ترگمان]در عطف گزارش های inexpedient در مورد موارد اضطراری، این مقاله تحلیلی بر مقررات سیاسی داخلی فعلی مربوط به انتشار اطلاعات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "He grasped the meaning of a blinkered youth"( Benjamin DeMott )"The characters have a blinkered view and, misinterpreting what they see, sometimes take totally inexpedient action"( Pauline Kael.
[ترجمه گوگل]"او معنای جوانی چشمک زده را درک کرد" (بنجامین دموت) "شخصیت ها دیدگاهی چشمک زده دارند و با تفسیر نادرست آنچه می بینند، گاهی دست به اقدامات کاملاً غیرمناسب می زنند" (پائولین کیل
[ترجمه ترگمان]\"او معنی یک جوان blinkered را درک کرد\" (بنجامین DeMott): \"شخصیت های یک نمای blinkered دارند و یا سو تعبیر شده از آنچه می بینند، گاهی به طور کامل عمل می کنند\" (Pauline Kael)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both domestic and foreign cases concerned indicate that it is usually inexpedient capital mode that leads to the companies" financial difficulties, which sometimes result in their bankruptcy. "
[ترجمه گوگل]هر دو پرونده داخلی و خارجی مربوطه نشان می دهد که معمولاً حالت سرمایه نامناسب است که منجر به مشکلات مالی شرکت ها می شود که گاهی اوقات منجر به ورشکستگی آنها می شود
[ترجمه ترگمان]هر دو مورد داخلی و خارجی مربوط به این موضوع هستند که معمولا inexpedient حالت سرمایه است که منجر به مشکلات مالی شرکت ها می شود که گاهی منجر به ورشکستگی آن ها می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The waiter ventured to whisper that it was perhaps inexpedient to carry out the order, in consideration of the dignity of the house and its custom.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت جرأت کرد زمزمه کند که با توجه به وقار خانه و عرف آن، شاید انجام این دستور نامناسب باشد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت آهسته به خود گفت که شاید بهتر باشد نظم و رسوم این خانه و رسم و رسوم این خانه را رعایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The way to change the phases of slacken production, inexpedient circulation is to realize the limited austerity.
[ترجمه گوگل]راه تغییر فازهای تولید کساد، گردش نامناسب، پی بردن به ریاضت محدود است
[ترجمه ترگمان]این روش برای تغییر فازه ای تولید کم، گردش خون به منظور تحقق بخشیدن به ریاضت محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر مقتضی (صفت)
inappropriate, infelicitous, inadvisable, inexpedient

انگلیسی به انگلیسی

• not worthwhile; not recommended; unsuitable

پیشنهاد کاربران

بپرس