inexorably


ازروی سنگدلی، بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد

جمله های نمونه

1. Spending on health is growing inexorably.
[ترجمه لیدا] هزینه برای بهداشت بدون وقفه در حال افزایش است.
|
[ترجمه گوگل]هزینه برای سلامتی به طور غیرقابل تحملی در حال رشد است
[ترجمه ترگمان]خرج کردن بر سلامتی به طور غیرقابل تحملی در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Time marches inexorably on and we still have not made a decision.
[ترجمه گوگل]زمان به طور قطعی پیش می رود و ما هنوز تصمیمی نگرفته ایم
[ترجمه ترگمان]زمان بی وقفه ادامه دارد و ما هنوز تصمیمی نگرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These events led inexorably to war.
[ترجمه گوگل]این حوادث به طور اجتناب ناپذیری به جنگ منجر شد
[ترجمه ترگمان]این حوادث بی رحمانه به جنگ منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The days of death rolled on inexorably towards the ending of the year.
[ترجمه گوگل]روزهای مرگ به طور ناگزیر به پایان سال می گذشت
[ترجمه ترگمان]روزه ای مرگ، بی وقفه به پایان سال می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Inexorably her thoughts turned to suicide, not because she wanted to die but because she desperately wanted help.
[ترجمه گوگل]افکار او به طور اجتناب ناپذیری به خودکشی تبدیل شد، نه به این دلیل که می خواست بمیرد، بلکه به این دلیل که به شدت خواهان کمک بود
[ترجمه ترگمان]افکار او به خودکشی تبدیل شد، نه به خاطر اینکه می خواست بمیرد، بلکه به خاطر این که به شدت می خواست کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Since costs tend to rise inexorably, attempts to stabilize public spending have essentially meant cuts in actual services.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که هزینه ها به طور اجتناب ناپذیری افزایش می یابد، تلاش ها برای تثبیت هزینه های عمومی اساساً به معنای کاهش خدمات واقعی بوده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هزینه ها به طور غیرقابل اجتنابی افزایش می یابند، تلاش برای تثبیت هزینه های عمومی اساسا به معنای کاهش خدمات واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The clock ticked up shillings inexorably.
[ترجمه گوگل]ساعت بی‌وقفه شیلینگ بالا می‌رفت
[ترجمه ترگمان]صدای تیک تاک ساعت را به سختی تیک تاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Inexorably, it pulls you into the folds of a miserable life of degradation, poverty, and humiliation.
[ترجمه گوگل]به طور اجتناب ناپذیری، شما را به دامان یک زندگی نکبت بار از انحطاط، فقر و تحقیر می کشاند
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، تو را به چین های یک زندگی نکبت و فلاکت، فقر و حقارت می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As she talked, David found his eyes inexorably gliding over the curves of her body.
[ترجمه گوگل]همانطور که او صحبت می کرد، دیوید دید که چشمانش به طور اجتناب ناپذیری روی انحنای بدنش می چرخید
[ترجمه ترگمان]همچنان که حرف می زد، دیوید چشمانش را به سردی روی انحنای بدنش دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The power of the unions had been inexorably on the increase.
[ترجمه گوگل]قدرت اتحادیه ها به طور غیرقابل اجتنابی در حال افزایش بود
[ترجمه ترگمان]قدرت اتحادیه ها در حال افزایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Inexorably, the ground that had been solid crumbles, and new shores emerge.
[ترجمه گوگل]به طور اجتناب ناپذیر، زمینی که جامد بود فرو می ریزد و سواحل جدیدی پدیدار می شود
[ترجمه ترگمان]inexorably، زمینی که نابود شده بود و سواحل تازه پدیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Violence spreads inexorably across the nation, filling our streets and crippling our lives.
[ترجمه گوگل]خشونت به طور اجتناب ناپذیری در سراسر کشور گسترش می یابد، خیابان های ما را پر می کند و زندگی ما را فلج می کند
[ترجمه ترگمان]خشونت در سراسر کشور گسترده می شود، خیابان ها را پر می کند و زندگی ما را فلج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The question, inexorably, is whether it is good.
[ترجمه گوگل]سوالی که به طور قطعی مطرح می شود این است که آیا خوب است یا خیر
[ترجمه ترگمان]بی شک این سوال که آیا خوب است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But nomatterwhat cosmetics we use, what exercises we do, the decay of our bodies moves inexorably forward.
[ترجمه گوگل]اما فارغ از اینکه از چه لوازم آرایشی استفاده می کنیم، چه تمریناتی انجام می دهیم، پوسیدگی بدن ما به طور اجتناب ناپذیری به جلو حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]اما آرایشی که ما از آن ها استفاده می کنیم، چه کاری انجام می دهیم، فساد بدن های ما به طور غیرقابل اجتنابی به جلو حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unyielding manner, without mercy; unchangeably

پیشنهاد کاربران

تمام کالوکیشن هاشو براتون اوردم. برین عشق کنین:
Advance inexorably
"Technology is advancing inexorably, transforming every aspect of our lives. "
( فناوری به طور غیرقابل توقفی پیش می رود و تمام جنبه های زندگی ما را دگرگون می کند. )
...
[مشاهده متن کامل]

"The project is advancing inexorably, despite the challenges we face. "
( پروژه به طور غیرقابل توقفی پیش می رود، با وجود چالش هایی که با آن ها روبرو هستیم. )
Spread inexorably
"The influence of the internet has spread inexorably across the world. "
( تأثیر اینترنت به طور غیرقابل توقفی در سراسر جهان گسترش یافته است. )
"The virus spread inexorably, reaching even the most remote regions. "
( ویروس به طور غیرقابل توقفی گسترش یافت و حتی به دورافتاده ترین مناطق رسید. )
Move inexorably
"The hands of the clock move inexorably, marking the passing of time. "
( دست های ساعت به طور غیرقابل توقفی حرکت می کنند و گذر زمان را نشان می دهند. )
"The river moves inexorably towards the sea, carving its path through the land. "
( رودخانه به طور غیرقابل توقفی به سمت دریا حرکت می کند و مسیر خود را از میان زمین تراش می دهد. )
Grow inexorably
"The population in urban areas is growing inexorably, putting pressure on resources. "
( جمعیت در مناطق شهری به طور غیرقابل توقفی در حال رشد است و فشار زیادی بر منابع وارد می کند. )
"The demand for renewable energy sources is growing inexorably, driven by climate concerns. "
( تقاضا برای منابع انرژی تجدیدپذیر به طور غیرقابل توقفی در حال افزایش است و این امر به دلیل نگرانی های اقلیمی است. )
Inexorably linked
"The health of the planet is inexorably linked to our actions. "
( سلامت کره زمین به طور غیرقابل توقفی به اقدامات ما مرتبط است. )
"Technology and education are inexorably linked in today’s world. "
( فناوری و آموزش در دنیای امروز به طور غیرقابل توقفی به هم مرتبط هستند. )
Inexorably tied
"The future of the economy is inexorably tied to advancements in technology. "
( آینده اقتصاد به طور غیرقابل توقفی به پیشرفت های فناوری وابسته است. )
"Social media is inexorably tied to how we communicate and share information today. "
( رسانه های اجتماعی به طور غیرقابل توقفی به نحوه ارتباط ما و به اشتراک گذاری اطلاعات در دنیای امروز وابسته است. )
Inexorably connected
"Our globalized world is inexorably connected, making international cooperation essential. "
( دنیای جهانی شده ما به طور غیرقابل توقفی به هم متصل است و این امر همکاری بین المللی را ضروری می کند. )
"Success and hard work are inexorably connected in any field. "
( موفقیت و سخت کوشی به طور غیرقابل توقفی در هر زمینه ای به هم متصل هستند. )
Inexorably slow
"The process of bureaucratic approval can be inexorably slow. "
( فرایند تأیید اداری می تواند به طور غیرقابل توقفی کند باشد. )
"The progress of the project was inexorably slow, with many delays along the way. "
( پیشرفت پروژه به طور غیرقابل توقفی کند بود و با تأخیرات زیادی همراه بود. )
Inexorably powerful
"The storm's inexorably powerful winds uprooted trees and caused widespread damage. "
( بادهای به طور غیرقابل توقفی قوی طوفان، درختان را از ریشه درآورد و آسیب های گسترده ای وارد کرد. )
"The movement for social change is inexorably powerful, and it’s gaining momentum. "
( جنبش برای تغییر اجتماعی به طور غیرقابل توقفی قوی است و در حال کسب شتاب است. )
امیدوارم این مثال ها بیشتر به شما کمک کند!

بی امان
لجوجانه، سرسختانه، یکدنده، مصرانه
بطور تغییر ناپذیر
سمج
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inexorability
✅️ صفت ( adjective ) : inexorable
✅️ قید ( adverb ) : inexorably
قاطعانه
سرسختانه
ناگزیر
بی وقفه

به سختی
اجتناب ناپذیر، برگشت ناپذیر، بی وقفه و بدون توقف
بطور غیر قابل اجتناب
Inevitably
Unavoidably
به سختی. با دشواری زیاد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس