inexorable

/ˌɪˈneksərəbl̩//ˌɪnˈeksərəbl̩/

معنی: سخت، سنگ دل، نرم نشدنی، بی شفقت، تسلیم نشدنی
معانی دیگر: سخت دل، بی گذشت، بیرحم، یکدنده، سمج، بی امان، تغییر ندادنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inexorably (adv.), inexorability (n.), inexorableness (n.)
• : تعریف: not subject to change by any force or influence; unyielding or unrelenting.
مشابه: inevitable, mortal, relentless

- We all age with the inexorable passage of time.
[ترجمه امین] همه ما با گذر بدون توفق زمان پیر میشیم
|
[ترجمه Pouyanfar] همه ی ما، با گذشت بی وقفه زمان ، پیر میشویم.
|
[ترجمه گوگل] همه ما با گذشت زمان ناپذیر پیر می شویم
[ترجمه ترگمان] همه ما با گذر زمان به هم سن داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They believed this calamity was part of the inexorable will of the gods.
[ترجمه گوگل] آنها معتقد بودند که این مصیبت بخشی از اراده غیرقابل انکار خدایان است
[ترجمه ترگمان] آن ها عقیده داشتند که این مصیبت جزئی از اراده الهی خدایان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. inexorable fate
سرنوشت تغییر ناپذیر

2. an inexorable enemy
دشمن بی مروت

3. Who can halt Woods' inexorable progress towards yet another championship?
[ترجمه گوگل]چه کسی می تواند جلوی پیشرفت وودز را به سوی یک قهرمانی دیگر بگیرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی می تواند پیشروی کند و با این همه مسابقات قهرمانی دیگری ادامه دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was no inexorable train of logic which led from that day to the Holocaust.
[ترجمه گوگل]هیچ قطار غیرقابل تحمل منطقی وجود نداشت که از آن روز به هولوکاست منتهی شود
[ترجمه ترگمان]هیچ قطاری از منطق و منطق که از آن روز به هولوکاست منتهی می شد وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The inexorable logic does not, however, establish that the result is morally or socially desirable.
[ترجمه گوگل]با این حال، منطق غیرقابل انکار نتیجه را از نظر اخلاقی یا اجتماعی مطلوب نمی داند
[ترجمه ترگمان]با این حال، منطق گریز ناپذیر ثابت می کند که نتیجه از نظر اخلاقی یا اجتماعی مطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The directive signals an inexorable process towards liberalization, but with many details left open and implications poorly understood.
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل روندی اجتناب ناپذیر به سوی آزادسازی را نشان می دهد، اما با بسیاری از جزئیات باز مانده و مفاهیم نادرست درک شده است
[ترجمه ترگمان]این دستور نشان دهنده یک فرآیند سخت در جهت آزاد سازی است، اما با جزییات بسیاری باز مانده و معانی زیادی درک نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whipped by bad fortune, surrendering to the inexorable gravity of downward-sliding consequences, Edna enforced home order without compromise.
[ترجمه گوگل]ادنا که با بدبختی تسلیم شده بود، تسلیم گرانش غیرقابل تحمل عواقب رو به پایین شد، نظم خانه را بدون مصالحه اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]Whipped براثر بخت بد، تسلیم نیروی گریز ناپذیر پیامدهای لغزش - لغزشی، بدون سازش، نظم خانگی را به اجرا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The future is inexorable for all of them; for some it is set like a trap.
[ترجمه گوگل]آینده برای همه آنها اجتناب ناپذیر است برای برخی مانند تله گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]آینده برای همه آن ها تحمل ناپذیر است؛ زیرا برخی از آن مثل یک تله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During 193the approach of war seemed inexorable.
[ترجمه گوگل]در طول سال 193 رویکرد جنگ غیرقابل اجتناب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در طول ۱۹۳ سال ۱۹۳ شیوه جنگ سخت و سخت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The so-called laws of nature are regarded as inexorable givens.
[ترجمه گوگل]به اصطلاح قوانین طبیعت به عنوان داده های اجتناب ناپذیر تلقی می شوند
[ترجمه ترگمان]قوانین طبیعت به عنوان \"معلومات بیرحم\" در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The steady inexorable process of exploitation, with great cost to the environment, has gone on and on.
[ترجمه گوگل]روند مداوم بهره برداری، با هزینه های گزاف برای محیط زیست، همچنان ادامه داشته است
[ترجمه ترگمان]فرآیند محکم استثمار و استثمار با هزینه زیاد محیط زیست ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. From his discovery things had followed an inexorable path, like the water's tight spiral down into the whirlpool's mouth.
[ترجمه گوگل]از زمان کشف او، چیزها مسیری غیرقابل انکار را طی کرده بودند، مانند مارپیچ محکم آب به دهانه گرداب
[ترجمه ترگمان]از کشف او، مسیر غیرقابل تحملی را دنبال کرده بود، درست مثل این بود که آب به دهان گرداب فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nevertheless, the doctors were inexorable, and there was nothing to be done but accept the verdict.
[ترجمه گوگل]با این وجود، پزشکان غیرقابل تحمل بودند و کاری جز پذیرش حکم نمی‌توانست کرد
[ترجمه ترگمان]با این همه پزشکان بی رحم بودند و هیچ کاری جز قبول حکم انجام نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His jealousy sets him on an inexorable course towards murder.
[ترجمه گوگل]حسادت او را در مسیری اجتناب ناپذیر به سمت قتل قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]حسادت او را سخت به قتل کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is the inexorable quality of differentness which seems so evil here.
[ترجمه گوگل]این کیفیت اجتناب ناپذیر تفاوت است که در اینجا بسیار بد به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این خاصیت سرکش differentness است که در اینجا خیلی بد به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

سنگ دل (صفت)
unholy, callous, unfeeling, implacable, obdurate, ungodly, fell, inexorable, stony, hard-hearted, stony-hearted

نرم نشدنی (صفت)
inexorable, unrelenting

بی شفقت (صفت)
inexorable

تسلیم نشدنی (صفت)
inexorable, irrefragable, unrelenting

انگلیسی به انگلیسی

• unbending, immovable; not changeable
something that is inexorable cannot be prevented from continuing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

همین دو تا معنی رو به ذهن بسپار و تمام:
🔴اگر این کلمه در وصف انسان بود میشه: "یکدنده"
He was an inexorable doctor, and there was nothing to be done
او پزشکِ یکدنده ای بود، و نمیشد در قبالش کاری کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

🔵اگر در وصف غیرانسان بود میشه:"توقف ناپذیر"
the inexorable growth of multinational companies
رشد توقف ناپذیرِ کمپانی های چند ملیتی

۱. بی وقفه. بی امان ۲. تغییر ناپذیر. بی چون و چرا. محتوم ۳. سخت. رام نشدنی
مثال:
They believed this calamity was part of the inexorable will of the gods.
آنها اعتقاد داشتند که این مصیبت بخشی از مشیت محتوم و تغییر ناپذیر خدایان بوده است.
دوستان این کلمه دو معنا داره:
1. یعنی توقف ناپذیر، مهارنشدنی و. . .
2. آشتی ناپذیر، لجوج، سرسخت،
و این دومیه گاهی تعمیم پیدا میکنه به "سنگ دل" و بی رحم.
لجوج، سرسخت، یکدنده، سمج، مصر
( مبارزه ) سرسختانه
( فرایند ) تغییر ناپذیر ، بی وقفه ، بی امان، مهار نشدنی
یک کلمه ی رسمی هست
منبع :کتاب ۱۱۰۰واژه
@ محسن بنی طبا
چون stubborn هم معنی میده.
عزیزان دل این صفت از exhort میاد به معنای تمناکردن
و معنی غیرمستقیمی که میتونم پیشنهاد کنم میشه این
غیرقابل تمنا غیر قابل نرم شدن غیرقابل بیخیال شدن ( برای توقف ) یا ( پیشروی ) یک وضعیت
مثلا : کره زمین به طرز غیرقابل تمنایی برای متوقف شدن در حال گرم شدن است . هرچند معنیش مناسب نیست ولی امیدوارم معنای کلمه رو رو بهتون رسونده باشم
...
[مشاهده متن کامل]

ناگزیر هم معنی میده
گاهی به معنای برگشت ناپذیر ، یعنی همینه که هست ، به گذشته نمیشه برگشت
توی تاریخ خیلی کاربرد داره، گروهی از فرانسویان که دویست سال پیش بعد انقلاب فرانسه خواستار برگشت به وضع پیشین بودند یا شاید به تاریخ ما هم بخوره میخوان به قبل انقلاب برگردن، یا حتی هنرمندانی که به سبک گذشته کار و نقاشی میکنن، اما بعض دیگه مثل تولستوی معتقدن لحظه برگشت ناپذیره، این قسمت ص ۸۴ از کتاب Hedghoge and Fox :
...
[مشاهده متن کامل]

T here is no kinship between him and those who really did believe in the possibility of some kind of return ; for he believed, as Tolstoy also did, in the exact opposite: in the ‘inexorable’ power of the present moment

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inexorability
✅️ صفت ( adjective ) : inexorable
✅️ قید ( adverb ) : inexorably
غیر قابل انکار
بی وقفه . بی پایان. تغییر ناپذیر
an inexorable process cannot be stopped SYN unstoppable
توقف نشدنی
تمام ناشدنی / نشدنی
توقف ناپذیر
من متوجه نمیشم چرا ابادیس اینو "بی شفقت" و "سنگ دل" معنا کرده ؟
مهارنشدنی
افسارگسیخته
بی وقفه، اجتناب ناپذیر
غیر قابل کنترل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس