inexcusably


بطور عذر ناپذیر، بطور غیر قابل تصدیق، چنانکه نتوان معذوردانست

جمله های نمونه

1. She had been inexcusably careless.
[ترجمه گوگل]او به طور غیر قابل توجیهی بی دقتی کرده بود
[ترجمه ترگمان]او به طرز غیرقابل تصوری بی اعتنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think the party is inexcusably pandering to the senior citizens.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که حزب به طور غیر قابل توجیهی برای شهروندان مسن ترحم می کند
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این حزب غیرقابل بخششی به شهروندان ارشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reductionism Sociologists of religion frequently appear inexcusably reductionist to those whom they study.
[ترجمه گوگل]تقلیل گرایی جامعه شناسان دین غالباً برای کسانی که مطالعه می کنند به طور غیرقابل توجیهی تقلیل گر به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]Reductionism جامعه شناسان دین به کرات به کسانی که مطالعه می کنند، تقلیل می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was inexcusably cruel to his wife.
[ترجمه گوگل]او به طور غیر قابل توجیهی نسبت به همسرش ظلم کرد
[ترجمه ترگمان]به طرز غیرقابل تصوری بی رحمانه با همسرش رفتار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her heart misgave her that she had acted inexcusably.
[ترجمه گوگل]دلش بدش می آمد که رفتار غیرقابل توجیهی داشته است
[ترجمه ترگمان]از ته دل احساس می کرد که به طرز غیرقابل بخششی رفتار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such source countries are being inexcusably feeble in not demanding such a tax.
[ترجمه گوگل]چنین کشورهای مبدأ به طور غیرقابل توجیهی در عدم تقاضای چنین مالیاتی ضعیف هستند
[ترجمه ترگمان]این کشورها به طور غیرقابل بخششی از نظر عدم تقاضای چنین مالیاتی ضعیف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The defending has been inexcusably bad at times.
[ترجمه گوگل]دفاع گاهی اوقات به طرز غیر قابل توجیهی بد بوده است
[ترجمه ترگمان]دفاع در زمان های به طرز غیرقابل بخششی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That was inexcusably stupid, and will set back your plans quite a bit.
[ترجمه گوگل]این به طور غیرقابل توجیه احمقانه بود، و برنامه های شما را تا حدودی به عقب می اندازد
[ترجمه ترگمان]به طرز غیرقابل تصوری احمقانه بود و نقشه های تو را کمی تنظیم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the fact is that the plan on offer is a stinker — and inexcusably so.
[ترجمه گوگل]زیرا واقعیت این است که طرح پیشنهادی بدبو است - و غیر قابل توجیه است
[ترجمه ترگمان]این واقعیت این است که طرح پیشنهادی این است که این پیشنهاد به طرز غیرقابل بخششی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Initially deemed a failure, the new design has since won over those who regard consistency as inexcusably boring.
[ترجمه گوگل]طراحی جدید که در ابتدا یک شکست تلقی می‌شد، از آن زمان بر کسانی که ثبات را به‌طور غیرقابل توجیهی خسته‌کننده می‌دانند، برنده شد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا به عنوان یک شکست در نظر گرفته شد، طرح جدید از آن زمان بر کسانی پیروز شد که ثبات را به عنوان فوق العاده خسته کننده تلقی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But far fewer people get as exercised over the brainpower that is not being tapped in this country on account of an inexcusably awful education system.
[ترجمه گوگل]اما تعداد بسیار کمتری از مردم بر روی قدرت مغزی که در این کشور به دلیل یک سیستم آموزشی وحشتناک غیرقابل توجیه استفاده نمی شود، تمرین می کنند
[ترجمه ترگمان]اما مردم کمتری نسبت به مغز ذهنی که به خاطر سیستم آموزشی وحشتناک غیرقابل بخششی در این کشور ضرب نمی شود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unforgivably, unpardonably; indefensibly, unjustifiably

پیشنهاد کاربران

بپرس