inescapable

/ˌɪnəˈskeɪpəbl̩//ˌɪnɪˈskeɪpəbl̩/

معنی: چاره نا پذیر، گریز نا پذیر، غیر قابل اجتناب
معانی دیگر: احترازناپذیر، ناگزیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inescapably (adv.)
• : تعریف: unable to be avoided or ignored.
متضاد: avoidable
مشابه: inevitable, necessary, sure, unavoidable

- That an earthquake will strike the area eventually seems to be an inescapable fact.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که یک زلزله در این منطقه در نهایت یک واقعیت اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان] این که زلزله ای به این منطقه حمله خواهد کرد، در نهایت یک واقعیت غیرقابل اجتناب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The economic logic of reform is inescapable.
[ترجمه گوگل]منطق اقتصادی اصلاحات اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]منطق اقتصادی اصلاحات اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She didn't want to confront the inescapable fact that she would have to sell the house.
[ترجمه گوگل]او نمی خواست با این واقعیت اجتناب ناپذیر روبرو شود که باید خانه را بفروشد
[ترجمه ترگمان]نمی خواست با این حقیقت اجتناب ناپذیر روبرو شود که او مجبور بود خانه را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inescapable conclusion is that he was murdered by someone in his own family.
[ترجمه گوگل]نتیجه اجتناب ناپذیر این است که او توسط فردی از خانواده خودش به قتل رسیده است
[ترجمه ترگمان]نتیجه قطعی قطعی این است که او توسط کسی در خانواده خودش کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The impression of villainy was inescapable.
[ترجمه گوگل]تصور شرارت گریزناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اثری از رذالت و رذالت ناپذیر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This leads to the inescapable conclusion that the two things are connected.
[ترجمه گوگل]این منجر به این نتیجه اجتناب ناپذیر می شود که این دو چیز به هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به این نتیجه غیرقابل اجتناب می شود که دو چیز به هم متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The impression of villains was inescapable.
[ترجمه گوگل]تصور افراد شرور اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]احساس of اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police came to the inescapable conclusion that the children had been murdered.
[ترجمه گوگل]پلیس به این نتیجه اجتناب ناپذیر رسید که بچه ها به قتل رسیده اند
[ترجمه ترگمان]پلیس به این نتیجه رسیده بود که بچه ها به قتل رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Phillips curve was regarded as an inescapable constraint on policy action which the authorities could only ignore at their peril.
[ترجمه گوگل]منحنی فیلیپس به‌عنوان یک محدودیت اجتناب‌ناپذیر در سیاست‌گذاری در نظر گرفته می‌شد که مقامات تنها می‌توانستند در معرض خطر آن را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]منحنی فیلیپس به عنوان یک محدودیت غیرقابل اجتناب در عمل سیاست در نظر گرفته می شد که مقامات تنها می توانستند از خطر آن ها چشم پوشی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From the contemplation of this inescapable judgment he turned his face resolutely away.
[ترجمه گوگل]از تأمل در این قضاوت اجتناب ناپذیر، قاطعانه روی خود را برگرداند
[ترجمه ترگمان]با عزمی جزم صورتش را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chief amongst these had been the inescapable fact that she must get rid of Rose Cottage.
[ترجمه گوگل]مهم‌ترین آن این بود که او باید از شر کلبه رز خلاص شود
[ترجمه ترگمان]عمده این بود که او باید از شر رز ماری خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inescapable presence of doubt is a constant reminder of our responsibility to truth in a twilight world of truth and half-truth.
[ترجمه گوگل]حضور اجتناب ناپذیر شک، یادآوری دائمی مسئولیت ما در قبال حقیقت در دنیای گرگ و میش حقیقت و نیمه حقیقت است
[ترجمه ترگمان]حضور غیرقابل اجتناب شک یک یادآور ثابت از مسئولیت ما به حقیقت در یک دنیای شفق از حقیقت و نیمه حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I believe that the Government understand those inescapable facts.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که دولت این حقایق اجتناب ناپذیر را درک می کند
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که دولت این حقایق غیرقابل اجتناب را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It seems inescapable that two images of a single quasar have been observed.
[ترجمه گوگل]مشاهده دو تصویر از یک اختروش غیر قابل اجتناب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دو تصویر یک quasar منفرد مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This meant that man has an inescapable moral responsibility for his own actions.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که انسان مسئولیت اخلاقی اجتناب ناپذیری در قبال اعمال خود دارد
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که انسان، مسئولیت اخلاقی گریزناپذیر خود را در قبال اعمال خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاره نا پذیر (صفت)
indispensable, inevitable, irremediable, ineluctable, inescapable, unavoidable

گریز نا پذیر (صفت)
ineludible, inescapable

غیر قابل اجتناب (صفت)
inescapable, unavoidable

انگلیسی به انگلیسی

• incapable of being avoided or ignored, cannot be escaped, inevitable
if something is inescapable, it cannot be avoided.

پیشنهاد کاربران

Inescapable=Undeniable
به معنی ناچاری هم میشه
inescapable = inevitable = unavoidable
غیر قابل انکار
انکار ناپذیر
محرز، قطعی
گریز ناپذیر
inevitable
escape - proof
ناچار، ناگزیر

بپرس