inertia

/ˌɪˈnɜːrʃə//ɪˈnɜːʃə/

معنی: جبر، سکون، قوه جبری، ناکاری
معانی دیگر: (فیزیک: تمایل ماده به حفظ وضع حرکتی خود یعنی ماده ی ساکن می خواهد ساکن بماند و ماده ی در حرکت می خواهد در همان جهت قبلی حرکت کند مگر آنکه تحت تاءثیر نیروی دیگری قرار گیرد) ماند، ماندگری، لختی، اینرسی، بی حالی، رخوت، سستی، لشی، کندکاری، ناجنبی، بی کنشی، دیر جنبی، فیزیک جبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: inertial (adj.)
(1) تعریف: the condition of being inert; motionlessness; inactivity.
مترادف: immobility, inaction, motionlessness
متضاد: energy
مشابه: idleness, lethargy, stillness, torpor

(2) تعریف: in physics, the tendency of a motionless body to remain still or of a body in motion to continue at a constant velocity along a straight line unless subjected to some external force.

جمله های نمونه

1. inertia carried the train to the station
اینرسی (ماند) ترن را تا ایستگاه برد.

2. electromagnetic inertia
اینرسی الکترومغناطیسی

3. social inertia
بی تحرکی اجتماعی

4. the inertia of government organizations
کندکاری سازمان های دولتی

5. the conservatism and inertia of the peasants
محافظه کاری و بی کنشی برزگران

6. descartes was the first person to enunciate the principle of inertia
دکارت اولین کسی بود که اصل ماند (اینرسی) را بیان کرد.

7. I'm unable to throw off this feeling of inertia.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این احساس اینرسی را از بین ببرم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم این احساس of را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We had a feeling of inertia in the afternoon.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر احساس اینرسی داشتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر احساس رخوت و رخوت می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inertia carried the plane onto the ground.
[ترجمه گوگل]اینرسی هواپیما را روی زمین برد
[ترجمه ترگمان]سکون هواپیما، هواپیما را به زمین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because of the sheer inertia of the system many badly needed reforms were never introduced.
[ترجمه گوگل]به دلیل اینرسی محض سیستم، بسیاری از اصلاحات به شدت مورد نیاز هرگز ارائه نشدند
[ترجمه ترگمان]به دلیل اینرسی محض سیستم، بسیاری از اصلاحات مورد نیاز هرگز معرفی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a small enterprise or department, management by inertia is a deadly disease.
[ترجمه گوگل]در یک شرکت یا بخش کوچک، مدیریت با اینرسی یک بیماری کشنده است
[ترجمه ترگمان]در یک موسسه یا دپارتمان کوچک، مدیریت به وسیله جبر یک بیماری کشنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This feature can be used to provide simulated inertia and momentum.
[ترجمه گوگل]از این ویژگی می توان برای ارائه اینرسی و تکانه شبیه سازی شده استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این ویژگی می تواند برای فراهم کردن اینرسی و تکانه شبیه سازی شده مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Verily, the Academy is a raging inferno of inertia and glazed expressions.
[ترجمه گوگل]به راستی، آکادمی جهنمی خشمگین از اینرسی و عبارات لعاب است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، فرهنگستان به صورت جهنمی از رخوت و حالت های استثنایی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mitchell made excuses, but she ignored his inertia, made him get on his feet, walk, hold her.
[ترجمه گوگل]میچل بهانه آورد، اما اینرسی او را نادیده گرفت، او را مجبور کرد روی پاهایش بایستد، راه برود، او را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]میچل بهانه آورد، اما او inertia را نادیده گرفت، مجبورش کرد روی پاهایش بایستد و راه برود، او را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In addition to overcoming its own inertia, Nintendo also may face a problem because its new system uses game cartridges.
[ترجمه گوگل]علاوه بر غلبه بر اینرسی خود، نینتندو همچنین ممکن است با مشکل مواجه شود زیرا سیستم جدیدش از کارتریج های بازی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]نینتندو علاوه بر غلبه بر اینرسی خود، نیز ممکن است با مشکلی مواجه شود؛ چرا که سیستم جدید آن از cartridges بازی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They have inertia, mass and momentum and obey centrifugal force.
[ترجمه گوگل]اینرسی، جرم و تکانه دارند و از نیروی گریز از مرکز اطاعت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اینرسی، جرم و تکانه دارند و از نیروی گریز از مرکز پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبر (اسم)
force, violence, algebra, inertia

سکون (اسم)
calm, quiet, inertia, slack, quiescence, repose, lull, quietness, inactivity, quiescency, immovability, quietude

قوه جبری (اسم)
inertia

ناکاری (اسم)
inertia

تخصصی

[شیمی] ( تمایل ماده به حفظ وضع حرکتی خود یعنی ماده ى ساکن می خواهد ساکن بماند و ماده ى در حرکت می خواهد در همان جهت قبلی حرکت کند مگر آنکه تحت تاiثیر نیروى دیگرى قرار گیرد ) ماند، ماندگرى، لختی، اینرسی
[عمران و معماری] اینرسی - ماند - لختی
[برق و الکترونیک] لختی
[زمین شناسی] اینرسی، لختی، جسمی که ساکن است تمایل به ادامه سکون دارد و جسمی که در حرکت است متحرک باقی می ماند مگر اینکه نیرویی از خارج بر آن وارد شود.
[ریاضیات] اینرسی (جبر)
[پلیمر] ماند
[آب و خاک] اینرسی

انگلیسی به انگلیسی

• inertness, inactivity, immobility; tendency of matter to remain at rest or continue at a constant velocity unless acted upon by an outside force (physics)
if you have a feeling of inertia, you feel very lazy and unwilling to do anything.
you can also use inertia to refer to a government's or an organization's lack of energy or initiative in dealing with a problem.
inertia is also the tendency of a physical object to remain still, or to continue moving if it is already moving, unless a force is applied to it; a technical use in physics.

پیشنهاد کاربران

when no one wants to do anything to change a situation
دست رو دست گذاشتن خودمون هستش
لختی
اجبار
رخوت، تنبلی، کاهلی، لش بودن
در فیزیک به معنای "یکنواختی" یا همان نیروی لختی است
تعریف: تمایل اجسام به حفظ وضع حرکتی خود یعنی ماده ی ساکن می خواهد ساکن بماند و ماده ی در حال حرکت می خواهد در همان جهت و سرعت به حرکت خود ادامه دهد ( مگر آنکه تحت تاءثیر نیروی دیگری قرار گیرد )
رخوت
inertia ( فیزیک )
واژه مصوب: لَختی
تعریف: تمایل ماده به مقاومت در برابر تغییر تکانه
ماندگی ، بَرجایی
سکون
Political inertia
سکون سیاسی
لختی ، اینرسی ( در فیزیک )
اجباری
inertia selling فروش اجباری

بپرس