1. Some experiences in early life have ineradicable effects.
[ترجمه گوگل]برخی از تجربیات در اوایل زندگی اثرات غیرقابل نابودی دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از تجربیات در اوایل زندگی تاثیرات ineradicable دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The slave trade had an ineradicable effect on world history.
[ترجمه گوگل]تجارت برده تأثیری غیرقابل نابودی بر تاریخ جهان داشت
[ترجمه ترگمان]تجارت برده دارای تاثیر ineradicable بر تاریخ جهان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Divorce is a permanent, ineradicable fact of modern life.
[ترجمه گوگل]طلاق یک واقعیت دائمی و غیرقابل نابودی زندگی مدرن است
[ترجمه ترگمان]طلاق یک واقعیت ماندگار و پایدار از زندگی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Poverty seems an ineradicable fact of the human condition.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فقر یک واقعیت غیرقابل ریشه کن کردن وضعیت بشر است
[ترجمه ترگمان]فقر واقعیت امر بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The emotional wounds of early childhood leave ineradicable scars.
[ترجمه گوگل]زخمهای عاطفی دوران کودکی، زخمهای غیرقابلقابلی بر جای میگذارند
[ترجمه ترگمان]زخم های عاطفی دوران اولیه کودکی جای زخم را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. As Hsueh naturally has ineradicable value and status.
[ترجمه گوگل]همانطور که هسوئه طبیعتاً دارای ارزش و جایگاه غیرقابل نابودی است
[ترجمه ترگمان]همانطور که Hsueh به طور طبیعی دارای ارزش و وضعیت ineradicable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In the words of Simis, it continues because of " the eternal, ineradicable bribe ".
[ترجمه گوگل]به قول سیمیس، به دلیل «رشوه ابدی و ریشه کن نشدنی» ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]به گفته of، این مساله به دلیل \"رشوه ابدی و ابدی\" ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Had he known Boldwood's moods her blame would have been stain upon her heart ineradicable.
[ترجمه گوگل]اگر او حالات بولدوود را می دانست، سرزنش او بر قلبش غیرقابل نابودی بود
[ترجمه ترگمان]اگر خلق و خوی او را می شناخت، گناه او را ریشه کن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید