inelastic

/ˌɪnəˈlæstɪk//ˌɪnɪˈlæstɪk/

معنی: شق، سرکش، تغییر ناپذیر، غیر قابل انعطاف، بدون قوه ارتجاعی، بدون کشش، ناجهنده
معانی دیگر: (اقتصاد - کالا یا خدمات: آنچه که با تغییر عرضه و تقاضا، قیمت آن دستخوش تغییر نمی شود) بی کشش، کشش ناپذیر، دارای قیمت ثابت، ناکشسان، ناهجاک، غیرقابل ارتجاع، انعطاف ناپذیر، سفت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inelasticity (n.)
(1) تعریف: not yielding or stretching; inflexible.
متضاد: elastic

(2) تعریف: not responding or adapting to change, esp. of price, as demand for certain goods.
متضاد: elastic

جمله های نمونه

1. inelastic supply and demand
عرضه و تقاضای غیر قابل انعطاف

2. This timetable is too inelastic. You must allow for possible modifications.
[ترجمه گوگل]این جدول زمانی خیلی بی کشش است شما باید تغییرات احتمالی را مجاز کنید
[ترجمه ترگمان]این برنامه زمانی بیش از حد غیرقابل ارتجاع است شما باید اجازه تغییرات احتمالی را بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more inelastic the labour supply, the lower is the distortion introduced by any particular income tax rate.
[ترجمه گوگل]هرچه عرضه نیروی کار بی کشش تر باشد، اعوجاج ناشی از هر نرخ مالیات بر درآمد خاص کمتر است
[ترجمه ترگمان]به غیر از میزان تامین نیروی کار، کم تر از میزان تامین نیروی کار، انحراف از هر نرخ مالیات بر درآمد خاص به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But this pastoral economy was fundamentally inelastic.
[ترجمه گوگل]اما این اقتصاد شبانی اساساً بی کشش بود
[ترجمه ترگمان]اما این اقتصاد روستایی اساسا غیرقابل ارتجاع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As she grows, she must periodically shed her inelastic skin.
[ترجمه گوگل]همانطور که او رشد می کند، باید به طور دوره ای پوست غیر کشسان خود را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که رشد می کند، باید به طور دوره ای پوست inelastic را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Monetarists argue that the demand for money is inelastic with respect to interest rates and also fairly stable over time.
[ترجمه گوگل]پول گرایان استدلال می کنند که تقاضا برای پول نسبت به نرخ های بهره کشش ندارد و همچنین در طول زمان نسبتاً ثابت است
[ترجمه ترگمان]Monetarists استدلال می کنند که تقاضا برای پول، بدون توجه به نرخ بهره، و همچنین در طول زمان ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Economists speak of an inelastic price structure.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان از ساختار قیمت غیرکشسان صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان از ساختار قیمتی غیرقابل ارتجاع، سخن می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To eliminate instability and the danger of an inelastic currency, the commission called for the creation of a "central bank of issue under the control of the government. "
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن بی ثباتی و خطر یک ارز بی کشش، کمیسیون خواستار ایجاد "بانک انتشار مرکزی تحت کنترل دولت" شد
[ترجمه ترگمان]برای حذف بی ثباتی و خطر یک واحد پول غیرقابل ارتجاع، این کمیسیون خواستار ایجاد \"بانک مرکزی مساله تحت کنترل دولت\" شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One exercise device described is an inelastic resistance device having a combination grip that includes hand grips and a loop.
[ترجمه گوگل]یکی از دستگاه‌های ورزشی که شرح داده شد، یک دستگاه مقاومت غیرکشسان است که دارای یک دستگیره ترکیبی است که شامل دستگیره‌های دستی و یک حلقه است
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه تمرین که توضیح داده می شود یک دستگاه مقاومت inelastic است که دارای کنترل ترکیبی است که شامل دست یابی دست و یک حلقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If expectations are rigidly inelastic, we get the case of given expectations.
[ترجمه گوگل]اگر انتظارات به شدت بی کشش باشند، مورد انتظارات داده شده را دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر انتظارات به طور دقیق غیرقابل ارتجاع باشند، ما مورد انتظارات ارایه شده را به دست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inelastic cross-section and the distribution of the number of wounded nucleons in proton-Air collision have significant influence on the development of EAS caused by superhigh energy cosmic rays.
[ترجمه گوگل]سطح مقطع غیر کشسان و توزیع تعداد نوکلئون های زخمی در برخورد پروتون-هوا تأثیر قابل توجهی بر توسعه EAS ناشی از پرتوهای کیهانی با انرژی فوق العاده دارد
[ترجمه ترگمان]مقطع عرضی inelastic و توزیع تعداد of در برخورد پروتون - هوا تاثیر قابل توجهی بر توسعه of ناشی از superhigh پرتوه ای کیهانی انرژی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The inelastic response history analysis of mega trussed tube structure strong motion earthquake is carried out.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل تاریخچه پاسخ غیرکشسانی سازه مگا خرپایی زلزله حرکت قوی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]تحلیل تاریخ پاسخ inelastic از ساختار عظیم لوله بسته شده به شدت در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The demand for services such as water, gas and electricity is relatively inelastic.
[ترجمه گوگل]تقاضا برای خدماتی مانند آب، گاز و برق نسبتا بی کشش است
[ترجمه ترگمان]تقاضا برای خدمات مانند آب، گاز و برق نسبتا inelastic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If patrons cut back their purchases by less than 10 percent, we would say that demand is inelastic.
[ترجمه گوگل]اگر مشتریان خرید خود را کمتر از 10 درصد کاهش دهند، می گوییم که تقاضا بی کشش است
[ترجمه ترگمان]اگر مشتریان با کم تر از ۱۰ درصد خرید خود را کاهش دهند، ما می گوییم که تقاضا inelastic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شق (صفت)
stiff, tough, wooden, stout, taut, inelastic

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

تغییر ناپذیر (صفت)
changeless, immutable, invariable, unalterable, irreversible, inalterable, inelastic

غیر قابل انعطاف (صفت)
uncompromising, inelastic

بدون قوه ارتجاعی (صفت)
inelastic

بدون کشش (صفت)
inelastic, unstressed

ناجهنده (صفت)
inelastic

تخصصی

[شیمی] ناکشسان، ناهجاک، غیرقابل ارتجاع
[عمران و معماری] غیر ارتجاعی - ناکشسان - غیر الاستیک - غیر کشسان
[زمین شناسی] غیر ارتجاعی، ناکشسان، غیر الاستیک، غیر کشسان

انگلیسی به انگلیسی

• inflexible, not pliable

پیشنهاد کاربران

( خرده فروشی ) بی تفاوت و بی کشش
( مهندسی عمران ) غیرالاستیک

بپرس