ineffectual

/ˌɪnəˈfekt͡ʃuːəl//ˌɪnɪˈfekt͡ʃʊəl/

معنی: بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر
معانی دیگر: بی هنایش، بی ثمر، بی سود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ineffectually (adv.), ineffectuality (n.), ineffectualness (n.)
(1) تعریف: not producing an intended effect.
متضاد: effectual
مشابه: abortive, fruitless, useless, vain

- Their attempt to bail out the water from the leaky boat was ineffectual.
[ترجمه گوگل] تلاش آنها برای نجات آب از قایق نشتی بی نتیجه بود
[ترجمه ترگمان] تلاش آن ها برای ضمانت آب از قایق leaky بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: incapable of acting effectively.
متضاد: effectual, strong
مشابه: fruitless, weak

- The ineffectual parents had no control over their badly-behaved children.
[ترجمه گوگل] والدین بی تأثیر هیچ کنترلی بر فرزندان بد رفتار خود نداشتند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادر بی فایده نسبت به بچه های رفتار بد ان ها هیچ کنترلی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ineffectual attempts
کوشش های بی نتیجه

2. ineffectual protests
اعتراضات بی فایده

3. The mayor had become ineffectual in the struggle to clamp down on drugs.
[ترجمه گوگل]شهردار در مبارزه برای سرکوب مواد مخدر بی تاثیر شده بود
[ترجمه ترگمان]شهردار بی فایده شده بود و در تلاش بود که به مواد مخدر چنگ بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a well-meaning but ineffectual leader.
[ترجمه گوگل]او یک رهبر خوش نیت اما بی اثر است
[ترجمه ترگمان]او یک رهبر خوب اما بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several of the teachers were ineffectual at maintaining discipline.
[ترجمه گوگل]تعدادی از معلمان در حفظ نظم و انضباط بی تأثیر بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان در حفظ نظم و انضباط بی فایده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Teachers often view youth workers as undisciplined and ineffectual.
[ترجمه گوگل]معلمان اغلب کارگران جوان را بی انضباط و بی اثر می دانند
[ترجمه ترگمان]معلمان اغلب کارگران جوان را بی نظم و ineffectual می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She remembered her ineffectual efforts to comfort him.
[ترجمه گوگل]او تلاش های بی نتیجه اش برای دلداری او را به یاد آورد
[ترجمه ترگمان]تلاش بی هوده او را به خاطر آورد که او را تسلی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Constant activity can easily become an ineffectual nervous twitch.
[ترجمه گوگل]فعالیت مداوم می تواند به راحتی به یک انقباض عصبی بی اثر تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]فعالیت کنستان می تواند به راحتی به یک تشنج عصبی و عصبی تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like individuals, organizations fall into bad habits and ineffectual behaviors more or less by chance.
[ترجمه گوگل]مانند افراد، سازمان ها نیز کم و بیش به طور تصادفی دچار عادت های بد و رفتارهای بی اثر می شوند
[ترجمه ترگمان]همانند افراد، سازمان ها به عادت های بد و رفتارهای ineffectual می افتند و یا شانس کمتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The problems were made worse by the ineffectual political leadership of the coalition.
[ترجمه گوگل]مشکلات توسط رهبری سیاسی ناکارآمد ائتلاف بدتر شد
[ترجمه ترگمان]این مشکلات با رهبری سیاسی ناکارآمد این ائتلاف بدتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When economic and social progress is hindered by ineffectual and corrupt government, the global polity suffers.
[ترجمه گوگل]هنگامی که پیشرفت اقتصادی و اجتماعی توسط دولت ناکارآمد و فاسد مانع می شود، سیاست جهانی آسیب می بیند
[ترجمه ترگمان]وقتی پیشرفت اقتصادی و اجتماعی توسط دولت ناکارآمد و فاسد متوقف می شود، جامعه جهانی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Far worse than an ineffectual president would be an ideologically motivated hatchet man.
[ترجمه گوگل]به مراتب بدتر از یک رئیس جمهور بی اثر، یک مرد هشیاری با انگیزه ایدئولوژیک است
[ترجمه ترگمان]خیلی بدتر از این بود که یه رئیس ineffectual با انگیزه الکی یه تبر جنگی رو تحریک می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The police were completely ineffectual in this matter.
[ترجمه گوگل]پلیس در این مورد کاملاً بی تأثیر بود
[ترجمه ترگمان]پلیس در این مورد خیلی بی فایده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For its part, Golkar met criticism of its ineffectual performance in national politics by adopting a more assertive image.
[ترجمه گوگل]گلکار به نوبه خود با اتخاذ تصویری قاطعانه تر، با انتقاد از عملکرد ناکارآمد خود در سیاست ملی مواجه شد
[ترجمه ترگمان]Golkar به نوبه خود با اتخاذ یک تصویر قاطع، از عملکرد ineffectual در سیاست ملی انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He won't be able to deal with the situation;he's too ineffectual.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند با این موقعیت کنار بیاید، او خیلی بی تاثیر است
[ترجمه ترگمان]او قادر نخواهد بود با این وضع کنار بیاید؛ او خیلی بی عرضه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نتیجه (صفت)
abortive, inconclusive, ineffective, indeterminate, ineffectual, resultless, inconsequent, inconsecutive

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

بی اثر (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, indifferent, trackless, inefficacious, inactive, feckless, nugatory, null-and-void, traceless

بی فایده (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, useless, vain, inefficacious, inutile, shotten, wasteful

غیر موثر (صفت)
ineffective, ineffectual, inoperative

انگلیسی به انگلیسی

• inefficient, not producing results; futile; powerless, helpless
something that is ineffectual does not do what it is supposed to do.

پیشنهاد کاربران

معنای دوستمون
✔️ بی کفایت و نالایق
Economic pressures have also been growing on Iran to strike a deal. Since the protests started, the value of the Iranian rial against the dollar has fallen nearly 20%. Afshin Khani, the top foreign exchange official at the country’s central bank, was forced to resign last week and there have been calls for the governor Ali Salehabadi to follow suit. He has denied reports he is about to raise interest rates by 5% to prop up the currency. But with inflation at just over 50% this summer and the price of cars projected to have doubled in three months, blame is being pinned on Raisi’s ⭐ineffectual⭐ government
...
[مشاهده متن کامل]

TheGuardian. com@

اثر سوء
بی خاصیت
ناکارآمد
( شخص ) بی کفایت و نالایق

بپرس