inedible

/ˌɪˈnedəbl̩//ɪnˈedəbl̩/

معنی: غیر قابل خوردن، نخوردنی، ناخوردنی
معانی دیگر: غیر خوراکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inedibility (n.)
• : تعریف: not suitable or safe to be eaten.
متضاد: edible

جمله های نمونه

1. the meat smelled and was completely inedible
گوشت بو گرفته و کاملا غیرقابل خوردن بود.

2. These chemicals make the fruit inedible.
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی باعث غیرقابل خوردن میوه می شود
[ترجمه ترگمان]این مواد شیمیایی میوه را غیرقابل خوردن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The waiters were rude, the food inedible.
[ترجمه محمد جواد] پیشخدمتان بی نظم بودند، غذا غیر قابل خوردن بود
|
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ها بی ادب بودند، غذا قابل خوردن نبود
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ها خشن بودند، غذا inedible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Detainees complained of being given food which is inedible.
[ترجمه گوگل]زندانیان از دادن غذای غیرقابل خوردن شکایت داشتند
[ترجمه ترگمان]بازداشت شدگان از غذا خوردن که غیرقابل خوردن است شکایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The meat was so burnt that it was inedible.
[ترجمه گوگل]گوشت آنقدر سوخته بود که قابل خوردن نبود
[ترجمه ترگمان]گوشت آن قدر سوخته بود که غیرقابل خوردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The food was totally inedible.
[ترجمه محسن] غذا اصلا قابل خوردن نبود.
|
[ترجمه گوگل]غذا کاملا غیر قابل خوردن بود
[ترجمه ترگمان] غذا کاملا inedible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The grapes it produced were small and hard, inedible.
[ترجمه گوگل]انگورهایی که تولید می کرد کوچک و سفت و غیرقابل خوردن بود
[ترجمه ترگمان]خوشه های انگور تولیدی کوچک و سخت و غیرقابل خوردن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's inedible, but who would want to bother anyway, since they are at most two inches high!
[ترجمه گوگل]غیرقابل خوردن است، اما چه کسی می خواهد به هر حال مزاحم شود، زیرا آنها حداکثر دو اینچ ارتفاع دارند!
[ترجمه ترگمان]این inedible، ولی چه کسی دلش می خواهد به هر حال به خودش زحمت بدهد، چون در دو اینچ بالاتر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The meat was inedible.
[ترجمه گوگل]گوشت غیر قابل خوردن بود
[ترجمه ترگمان]گوشت inedible بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sometimes the food was totally inedible.
[ترجمه گوگل]گاهی غذا کاملاً غیر قابل خوردن بود
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها غذا کاملا inedible
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This tree, Morus alba, produces poor, almost inedible, fruit.
[ترجمه گوگل]این درخت، موروس آلبا، میوه ضعیف و تقریبا غیرقابل خوردن تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این درخت، مورس alba، فقیر، تقریبا غیرقابل خوردن، میوه تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An inedible or poisonous fungus with an umbrella-shaped fruiting body.
[ترجمه گوگل]یک قارچ غیرخوراکی یا سمی با بدن میوه چتری شکل
[ترجمه ترگمان]یک قارچ سمی و یا سمی با بدنه چتر شکل چتر دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This kind of oil is inedible and is used principally for lighting.
[ترجمه گوگل]این نوع روغن غیر قابل خوردن است و بیشتر برای روشنایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این نوع نفت غیرقابل خوردن است و اصولا برای نورپردازی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Adequate facilities to render or denature the inedible meat product as applicable must be provided.
[ترجمه گوگل]تسهیلات کافی برای تبدیل یا دناتوره کردن فرآورده گوشتی غیرخوراکی در صورت لزوم باید فراهم شود
[ترجمه ترگمان]امکانات کافی برای ارائه یا denature محصول گوشت غیرقابل خوردن به عنوان قابل استفاده باید ارایه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ate Chinese traditional medicine what inedible there is?
[ترجمه گوگل]خوردید طب سنتی چینی چه غیر خوراکی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]داروهای سنتی چینی چه چیزی را غیرقابل خوردن می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل خوردن (صفت)
inedible

نخوردنی (صفت)
inedible

ناخوردنی (صفت)
inedible

انگلیسی به انگلیسی

• cannot be eaten; not worth eating
something that is inedible is poisonous or too unpleasant to eat.

پیشنهاد کاربران

غذای غیر قابل مصرف
غیرقابل خوردن ، به دلیل طعم نامطلوب
حرام گوشت
غیر خوردن

بپرس