inebriety

/ˌɪnɪˈbraɪəti//ˌɪnɪˈbraɪəti/

معنی: مستی
معانی دیگر: مستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being inebriated; drunkenness.

جمله های نمونه

1. Because of this inebriety, he was discharged from his position as a family chauffeur.
[ترجمه گوگل]به دلیل این بی‌اشتهایی، او از سمت خود به عنوان راننده خانوادگی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر این مستی، به عنوان یک راننده خانواده از مقامش برکنار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His only opportunities for ineBriety were the visits to town.
[ترجمه گوگل]تنها فرصت او برای ineBriety بازدید از شهر بود
[ترجمه ترگمان]تنها فرصت های او برای inebriety، بازدید از شهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The typical ECG changes in inebriety are disturbances of heart rate having the nature of electric impulse generation disorder or of impulse conduction pathology.
[ترجمه گوگل]تغییرات معمولی ECG در بی‌اشتهایی، اختلال در ضربان قلب است که ماهیت اختلال تولید تکانه الکتریکی یا آسیب‌شناسی هدایت ضربه دارد
[ترجمه ترگمان]تغییرات ECG معمولی در inebriety، اختلالات ضربان قلب است که ماهیت اختلال تولید پالس الکتریکی یا آسیب شناسی روانی را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Give me time for one song. I am inebriety during my song.
[ترجمه گوگل]برای یک آهنگ به من وقت بده من در طول آهنگم بی اشتهایی هستم
[ترجمه ترگمان] یه آهنگ بهم وقت بده تو آهنگ من یه مستی - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here is the kibutz of Sani person, legendary hometown of Ashi Ma. vagarious nature landscape and polychrome nationality amorous feelings, make people inebriety in it.
[ترجمه گوگل]اینجا کیبوتز شخص سانی، زادگاه افسانه ای آشی ما است مناظر عجیب و غریب طبیعت و ملیت چند رنگی احساسات عاشقانه، مردم را در آن بی‌تفاوت می‌سازد
[ترجمه ترگمان]اینجا kibutz فرد اهل Sani، زادگاه افسانه ای مادر Ashi است طبیعت، طبیعت رنگارنگ و احساسات عاشقانه رنگارنگ، مردم را در آن inebriety
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Looking at the business suits which she chose, she felt a little inebriety . She was very confident of her sight!
[ترجمه گوگل]با نگاهی به کت و شلوارهای کاری که انتخاب کرده بود، کمی احساس بی اشتهایی کرد او از بینایی خود بسیار مطمئن بود!
[ترجمه ترگمان]با نگاه کردن به کت و شلوار کاری که انتخاب کرد، کمی مستی به او دست داد از دیدن او خیلی مطمئن بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Looking at the business suits which IT chose, IT felt a less inebriety . IT were extremeccly confident of IT sight!
[ترجمه گوگل]با نگاهی به کت و شلوارهای تجاری که IT انتخاب کرد، IT احساس ناخوشایندی کمتری داشت IT از دید IT بسیار مطمئن بود!
[ترجمه ترگمان]با نگاهی به کت و شلوار کاری که آن را انتخاب کرده بود، کمی احساس حقارت کرد از دیدن این منظره خیلی مطمئن بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستی (اسم)
intoxication, bun, drunkenness, inebriation, drunken state, kaif, inebriety, tipsiness

انگلیسی به انگلیسی

• intoxication, drunkenness

پیشنهاد کاربران

بپرس