inebriated

/ɪˈniːbrɪeɪtɪd//ɪˈniːbrɪeɪtɪd/

مست

جمله های نمونه

1. In her inebriated state, she was ready to agree to anything.
[ترجمه گوگل]در حالت مستی، او آماده بود تا با هر چیزی موافقت کند
[ترجمه ترگمان]در حالت inebriated، آماده بود که با هر چیزی موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scott was obviously inebriated by the time the dessert was served.
[ترجمه گوگل]اسکات آشکارا در زمان سرو دسر مست شده بود
[ترجمه ترگمان]معلوم بود که سر وال تر اسکات از زمانی که دسر صرف می شد به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Following the Sunday events, Joe saw a thoroughly inebriated Longworth off on the overnight train.
[ترجمه گوگل]پس از رویدادهای یکشنبه، جو یک لانگ ورث کاملاً مست شده را در قطار شبانه دید
[ترجمه ترگمان]پس از رویداده ای یکشنبه، جو یک Longworth کاملا inebriated را در قطار شبانه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In addition, the alligators far outperformed their inebriated human counterparts in the following areas: lunging, biting, crushing, dismembering, and swallowing.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تمساح ها در زمینه های زیر بسیار بهتر از همتایان انسان مست شده خود عمل کردند: ریه زدن، گاز گرفتن، له کردن، قطعه قطعه کردن و بلعیدن
[ترجمه ترگمان]به علاوه، تمساح به مراتب از همتایان انسانی inebriated خود در مناطق زیر پیشی گرفته است: lunging، گاز زدن، خرد کننده، خمیر دندان و بلعیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the inebriated elk was freed, it lay for a while on the ground, seemingly unconscious.
[ترجمه گوگل]زمانی که گوزن مست شده آزاد شد، مدتی روی زمین دراز کشید و به نظر بیهوش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی گوزن شمالی آزاد شد، مدتی روی زمین دراز کشید، به ظاهر ناخودآگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Drunken driver ( a driver who is inebriated ).
[ترجمه گوگل]راننده مست (راننده ای که مست است)
[ترجمه ترگمان]راننده مست (راننده ای که inebriated است)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The inebriated man became very talkative.
[ترجمه گوگل]مرد مست شده بسیار پرحرف شد
[ترجمه ترگمان]مرد inebriated خیلی پرحرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tattooed and very inebriated punk knocks over an elderly lady's walking frame as he staggers to find a free seat.
[ترجمه گوگل]یک پانک خالکوبی شده و بسیار مست، در حالی که برای یافتن یک صندلی آزاد تلوتلو می خورد، روی چارچوب راه رفتن یک خانم مسن می زند
[ترجمه ترگمان]یک پانک سیاه و خال کوبی شده، در حالی که تلوتلوخوران برای پیدا کردن یک صندلی آزاد تلوتلو می خورد، یک زن مسن را می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Others (especially on weekdays) are often too inebriated to safely travel to their homes, or too embarrassed to face their spouses when they are unemployed or underemployed.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر (مخصوصاً در روزهای هفته) اغلب آنقدر مست هستند که نمی توانند با خیال راحت به خانه هایشان بروند، یا از رویارویی با همسرشان در زمانی که بیکار یا کم کار هستند خجالت می کشند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر (به ویژه در روزه ای هفته)اغلب برای سفر ایمن به خانه های خود، یا بیش از حد دست پاچه می شوند تا زمانی که بی کار یا نیمه بی کار هستند، با همسرانشان روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At fact I had no courage to be inebriated into the potpourri. . . I can only take a look at her on the sneak., just as enjoying, enjoying a vase of flower.
[ترجمه گوگل]در واقع من جرات نداشتم در پات پوری مست شوم من فقط می توانم نگاهی به او بیندازم، همانطور که از یک گلدان گل لذت می بردم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من جرات نداشتم به گل عطر پناه بدهم، فقط می توانم یواشکی نگاهی به او بیندازم به همان اندازه که از گلدان گل لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was inebriated by his phenomenal success.
[ترجمه گوگل]او از موفقیت خارق العاده اش مست بود
[ترجمه ترگمان]او از موفقیت فوق العاده خود شگفت زده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I remember overhearing an inebriated elderly businessman in a restaurant back in the 1970s telling a lady companion, "The American worker is too expensive and has no future.
[ترجمه گوگل]به یاد دارم که در دهه 1970 شنیدم که یک تاجر مسن مست در رستورانی به یک خانم همراه می گفت: «کارگر آمریکایی خیلی گران است و آینده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که صحبت یک تاجر مسن در رستورانی در دهه ۱۹۷۰ را به یاد می آورم که به یکی از همدم بانوی خود گفته بود، \" کارگر آمریکایی بسیار گران است و آینده ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On a cold October night, police arrest the inebriated and take them to jail.
[ترجمه گوگل]در یک شب سرد اکتبر، پلیس افراد مست شده را دستگیر کرده و به زندان می برد
[ترجمه ترگمان]در یک شب سرد اکتبر، پلیس the را دستگیر کرده و آن ها را به زندان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both men were too inebriated to defend themselves but managed to land blows on each other. Before long they were both gushing blood.
[ترجمه گوگل]هر دو مرد برای دفاع از خود بیش از حد مست بودند اما موفق شدند ضرباتی را به یکدیگر وارد کنند طولی نکشید که هر دو در حال فوران خون بودند
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد برای دفاع از خود بیش از حد توان دفاع از خود داشتند اما موفق شدند به یکدیگر حمله کنند طولی نکشید که هر دو خون از هم سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would not be the last time that people filled with the pentecostal spirit would be dismissed as inebriated.
[ترجمه گوگل]این آخرین باری نیست که افرادی که از روح پنطیکاستی پر شده اند به عنوان مست شده اخراج می شوند
[ترجمه ترگمان]این آخرین باری نخواهد بود که مردم پر از روح pentecostal به عنوان inebriated از کار برکنار خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intoxicated, drunk
someone who is inebriated is drunk; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در زبان انگلیسی، واژه ها و عبارت های بسیار زیادی برای توصیف حالت "مستی" وجود دارد که هر کدام بار معنایی، سطح شدت و منشأ متفاوتی دارند. در اینجا به برخی از مهم ترین و رایج ترین آن ها همراه با علت نامگذاری و معادل فارسی آن ها ( بدون آوانویسی لاتین ) پرداخته می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🍷 1. Drunk
- معنی فارسی: مست
- علت نامگذاری: این واژه، شکل ساده و استاندارد گذشتهٔ فعل "drink" ( نوشیدن ) است و به حالت عمومی ناشی از مصرف بیش از حد الکل اشاره دارد.
- - -
🛠️ 2. Hammered
- معنی فارسی: چکش کاری شده ( یا به طور عامیانه: �مثل چکش خورده� )
- علت نامگذاری: این عبارت یک استعاره است و به حالتی اشاره دارد که فرد از نظر فیزیکی و ذهنی، مانند فلزی که تحت ضربات چکش قرار گرفته، �کج و معوج� و �از شکل افتاده� به نظر می رسد. این حالت، عدم تعادل و از دست دادن کنترل بر حرکات بدن را تداعی می کند.
- - -
🥴 3. Wasted
- معنی فارسی: تباه شده یا �به درد نخور�
- علت نامگذاری: این اصطلاح به این idea اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که دیگر نمی تواند عملکرد مفیدی داشته باشد، گویی �تباه� یا �هدر رفته� است.
- - -
💥 4. Smashed
- معنی فارسی: خرد شده یا �له شده�
- علت نامگذاری: این واژه حس تخریب و از هم پاشیدگی ناشی از مستی شدید را منتقل می کند، گویی فرد �خرد� شده است.
- - -
🥃 5. Plastered
- معنی فارسی: گچ گیری شده
- علت نامگذاری: این اصطلاح به این concept اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که گویی به جایی چسبیده یا بی حرکت شده ( مثل دیواری که گچ گیری شده ) یا اینکه صورتش بر اثر مستی سرخ شده ( مثل رنگ گچ ) .
- - -
🚗 6. Tanked
- معنی فارسی: باک پرکون ( یا �مثل باک پر� )
- علت نامگذاری: این عبارت از دنیای خودروها گرفته شده و به این idea اشاره دارد که فرد آنقدر الکل مصرف کرده که گویی باک بنزینش �پر� شده است.
- - -
🚛 7. Trashed
- معنی فارسی: آشغالی یا �به هم ریخته�
- علت نامگذاری: این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که رفتاری زننده یا غیرقابل کنترل دارد، گویی به �آشغال� تبدیل شده است.
- - -
🧱 8. Buzzed
- معنی فارسی: سبک مست ( حالت خفیف مستی )
- علت نامگذاری: این اصطلاح به حس وزوز یا vibration خفیفی اشاره دارد که پس از مصرف مقدار کمی الکل در بدن ایجاد می شود.
- - -
🥴 9. Inebriated
- معنی فارسی: مست ( رسمی تر )
- علت نامگذاری: این واژه ریشه در زبان لاتین ( "inebriare" به معنی �مست کردن� ) دارد و یک term رسمی تر برای توصیف حالت مستی است.
- - -
🎉 10. Tipsy
- معنی فارسی: تلوتلوخوران ( مستی خیلی خفیف )
- علت نامگذاری: این واژه به حالت ناپایداری و تلوتلو خوردن خفیف ناشی از مصرف الکل اشاره دارد.
- - -
💎 سایر عبارات کلیدی:
- Legless: به معنی �بی پا� - اشاره به عدم توانایی در ایستادن.
- Under the influence: به معنی �تحت تأثیر� - یک عبارت حقوقی و رسمی.
- Three sheets to the wind: یک اصطلاح دریانوردی به معنی �کاملاً مست�.
- Seeing double: به معنی �دو تا دیدن� - اشاره به تاری دید.
- On a bender: به معنی �در حال عیاشی� - دورهٔ طولانیِ مصرف الکل.
Blitzed حمله شده منگ شده
Canned قوطی شده مست لایعقل
Pickled ترشی انداخته شده مست واریکده
Sloshed چلچلوغ شده مست لایعقل
Wrecked wrecked تخریب شده
- - -
🤔 چرا این همه اصطلاح؟
تنوع فوق العادهٔ این واژه ها ( که به صدها مورد می رسد ) نشان دهندهٔ چند چیز است:
1. خلاقیت زبانی: مردم همیشه برای توصیف حالت های پیچیدهٔ انسانی راه های جدید و اغلب طنزآمیز پیدا می کنند.
2. سطح بندی شدت مستی: هر اصطلاح می تواند به درجه ای خاص از مستی اشاره کند ( از "buzzed" خفیف تا "comatose" شدید ) .
3. جنبه های فرهنگی و طنز: بسیاری از این اصطلاحات برای پنهان کاری، شوخی یا توصیف غیرمستقیم این حالت به کار می روند.
Deep seek

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم in -
📌 این پیشوند، معادل "in" "on" و "into" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "in" "on" یا "into" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 ingress: the act of entering or the right to enter
🔘 insinuation: a sly, indirect suggestion, often negative
🔘 incumbent: a duty or responsibility placed upon someone
🔘 intone: to say something in a slow, serious manner
🔘 inundate: to overwhelm with too much of something
🔘 inveterate: a habit that is long - established and unlikely to change
🔘 indoctrinate: to teach beliefs thoroughly, rejecting others
🔘 incipient: something just beginning to develop
🔘 incisive: a clear, brief expression with strong understanding
🔘 disinter: to dig up something previously buried or hidden
🔘 ingratiate: to try to gain favor by pleasing someone
🔘 incarcerate: to imprison or confine
🔘 inculcate: to teach something repeatedly to fix it in mind
🔘 insidious: dangerous because it develops slowly and unnoticed
🔘 inebriated: being under the influence of alcohol or an emotion
🔘 incendiary: something causing fires or inciting trouble
🔘 inception: the beginning or start of something
🔘 incursion: a sudden, hostile invasion or attack
🔘 induce: to bring about or persuade someone to do something
🔘 inductive: reasoning based on observation to form general conclusions
🔘 inference: a conclusion drawn from available data
🔘 infiltrate: to enter secretly, usually for gathering information
🔘 inflammable: easily ignited or quick to anger
🔘 inflection: a change in form, such as in voice or word endings
🔘 infringe: to violate or intrude upon someone's rights
🔘 infusion: the introduction of one substance into another
🔘 ingrained: deeply fixed or rooted, especially in the mind
🔘 inherent: a natural, essential quality
🔘 initiate: to begin or start something
🔘 innate: a quality present from birth or essential to something
🔘 inquisitive: eager to learn, sometimes overly curious
🔘 instigate: to start or stir up something, often trouble
🔘 intrusive: interfering where not welcome
🔘 reinstate: to restore something or someone to a former position
🔘 incorporate: to add and make something part of a whole
🔘 inclined: willing or likely to do something
🔘 reinforce: to strengthen or add support
🔘 incidental: a minor event related to something more important
🔘 coincide: to happen at the same time or agree
🔘 incident: an unpleasant occurrence or event
🔘 intend: to plan or have a goal to do something
🔘 incline: a slope or surface that rises or falls
🔘 ingredient: a component used to make something
🔘 inspire: to motivate or influence someone positively
🔘 investigation: a search for information about an event or situation
🔘 instant: happening immediately or without delay
🔘 insert: to put something into something else
🔘 involved: taking part in or engaged in an activity
🔘 inspect: to examine something closely
🔘 invade: to enter a place forcefully, usually for attack
🔘 encouraging: giving support or confidence
🔘 illumination: a state of enlightenment or understanding
🔘 incarceration: the state of being imprisoned
🔘 incarnation: a new form or embodiment of an idea
🔘 inculpate: to suggest that someone is guilty
🔘 influx: a flowing in or arrival of something
🔘 inject: to introduce a substance, especially with a needle
🔘 inscribe: to carve or etch into a surface
🔘 invasive: relating to entering the body through puncture or incision
🔘 invoke: to call into action or existence, often by magic

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Drunk; under the influence of alcohol 🍷
🔍 مترادف: Intoxicated
✅ مثال: He was too inebriated to drive home safely after the party.
سرخوش، شاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inebriate
✅️ اسم ( noun ) : inebriation / inebriate
✅️ صفت ( adjective ) : inebriated / inebriate
✅️ قید ( adverb ) : _
adjective
[more inebriated; most inebriated] formal : affected by drinking too much alcohol : drunk
◀️ He was clearly inebriated when he left the bar
INEBRIATE فعلش هست به معنای Intoxicate یا مست کردن یا مست شدن
...
[مشاهده متن کامل]

INEBRIATION : هم میشه لول و سطح مستی و سرخوشی
noun [noncount]
◀️ public inebriation [=drunkenness]

Wasted
Drunk
Inebriated is just a fancy way of saying drunk