inebriate

/ɪˈniːbrɪeɪt//ɪˈniːbrɪeɪt/

معنی: مست کردن، سرخوش کردن، کیف دادن
معانی دیگر: سرمست کردن، سرشاد کردن، آدم مست

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: inebriates, inebriating, inebriated
(1) تعریف: to intoxicate with alcohol; make drunk.
متضاد: sober
مشابه: drunk, intoxicate

(2) تعریف: to exhilarate; thrill.
مشابه: intoxicate
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is intoxicated, esp. habitually.
صفت ( adjective )
مشتقات: inebriation (n.)
• : تعریف: intoxicated with, or as though with, alcohol; inebriated.
متضاد: sober

جمله های نمونه

1. In her inebriated state, she was ready to agree to anything.
[ترجمه گوگل]در حالت مستی، او آماده بود تا با هر چیزی موافقت کند
[ترجمه ترگمان]در حالت inebriated، آماده بود که با هر چیزی موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scott was obviously inebriated by the time the dessert was served.
[ترجمه گوگل]اسکات آشکارا در زمان سرو دسر مست شده بود
[ترجمه ترگمان]معلوم بود که سر وال تر اسکات از زمانی که دسر صرف می شد به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Following the Sunday events, Joe saw a thoroughly inebriated Longworth off on the overnight train.
[ترجمه گوگل]پس از رویدادهای یکشنبه، جو یک لانگ ورث کاملاً مست شده را در قطار شبانه دید
[ترجمه ترگمان]پس از رویداده ای یکشنبه، جو یک Longworth کاملا inebriated را در قطار شبانه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. BE who, inebriate the dance rouge tears clothes in the ?
[ترجمه گوگل]چه کسی، مشروب رقص روژ پاره لباس در؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی، چه کسی، در حالی که لباس های rouge را در لباس زیر و رو کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At this happiness inebriate a person of time, both parties' in the minds all without previous arrangement think: What shape does he (she) grow?
[ترجمه گوگل]در این شادی انسان زمان را مست می کند، هر دو طرف در ذهن همه بدون ترتیب قبلی فکر می کنند: او (او) به چه شکلی رشد می کند؟
[ترجمه ترگمان]در این سعادت، در هر دو طرف، هر دو طرف، بدون نظم و ترتیب قبلی فکر می کنند: چه شکلی می شود (او)رشد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some tiny inebriate, he like a baby last smiled and rattled on about the past, also stand up by waving his hands.
[ترجمه گوگل]او مانند یک نوزاد آخرین بار در مورد گذشته لبخند زد و سر و صدا کرد، همچنین با تکان دادن دستانش بلند شد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که دست هایش را تکان می داد، در حالی که دست هایش را تکان می داد گفت: یه خورده کیف کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't in the wine inebriate an idea of Weng:Afterwards, his notice everyone attend his wedding and detection his wife be the beautiful ticket agent of that bus.
[ترجمه گوگل]در شراب ایده ونگ را مست نکنید: پس از آن، متوجه می شود که همه در مراسم عروسی او شرکت می کنند و تشخیص می دهد که همسرش نماینده زیبای بلیط آن اتوبوس است
[ترجمه ترگمان]در شراب inebriate یک ایده از Weng وجود ندارد: پس از آن، توجه او به همه در مراسم عروسی او شرکت کرده و همسرش را به عنوان نماینده جریمه این اتوبوس معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At this happiness inebriate a person of time, both parties' in the minds all without previous arrangement think:What shape does he grow?
[ترجمه گوگل]در این شادی انسان زمان را مست می کند، هر دو طرف در ذهن همه بدون ترتیب قبلی فکر می کنند: او چه شکلی رشد می کند؟
[ترجمه ترگمان]در این سعادت، در هر دو طرف، هر دو طرف، بدون نظم و ترتیب قبلی، فکر می کنند: چه شکلی رشد می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Account of Inebriate Pavilion", "Account of Yueyang Building" and "A Tale of Lotus Lover" were widely read as masterpieces for tourism and leisure, and for history and culture.
[ترجمه گوگل]"Account of Inebriate Pavilion"، "Account of Yueyang Building" و "A Tale of Lotus Lotus" به طور گسترده به عنوان شاهکارهایی برای گردشگری و اوقات فراغت و برای تاریخ و فرهنگ خوانده شد
[ترجمه ترگمان]\"غرفه inebriate\"، \"حساب ساختمان Yueyang\" و \"داستان یک عاشق\" به طور گسترده به عنوان شاهکارهایی برای توریسم و فراغت و برای تاریخ و فرهنگ خوانده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To rise thither with my inebriate Soul!
[ترجمه گوگل]تا با روح مستم به آنجا برسم!
[ترجمه ترگمان]برای بالا رفتن با روح دوست داشتنی من!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Melt feeling in language teaching, stir up a student to"inebriate" a language, make thus language classroom teaching to attain to open but have vitality, the instruction student learn good language.
[ترجمه گوگل]در آموزش زبان احساس ذوب کنید، دانش آموز را تحریک کنید تا یک زبان را "مطمع" کند، بنابراین باعث می شود که آموزش کلاس زبان به باز باشد اما سرزندگی داشته باشد، دانش آموز آموزش زبان خوب را بیاموزد
[ترجمه ترگمان]تبدیل شدن به احساس به آموزش زبان، یک دانشجو را به \"inebriate\" یک زبان تبدیل می کند، به این ترتیب تدریس در کلاس زبان برای رسیدن به فضای باز اما دارای نیروی حیاتی است، دانش آموز آموزش زبان خوبی یاد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Drinking tea can inebriate people in summer.
[ترجمه گوگل]نوشیدن چای در تابستان می تواند افراد را مست کند
[ترجمه ترگمان]نوشیدن چای می تواند باعث inebriate مردم در تابستان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wounded hurt their heart in. . . Eyes tiny inebriate, alone, the cabinet.
[ترجمه گوگل]زخمی ها قلبشان را به درد آورد چشم های کوچک مست، تنهایی، کابینت
[ترجمه ترگمان]زخمی به قلب آن ها صدمه زد … چشمان ریز و سرخوش، تنها، کمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Inebriate of air am I.
[ترجمه گوگل]من مست از هوا هستم
[ترجمه ترگمان] من خودم هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مست کردن (فعل)
souse, befuddle, lush, booze, tipple, intoxicate, besot, inebriate, sot

سرخوش کردن (فعل)
intoxicate, inebriate

کیف دادن (فعل)
intoxicate, inebriate

انگلیسی به انگلیسی

• drunkard, boozer, alcoholic
intoxicate, make drunk
drunk, intoxicated
an inebriate person drinks a lot of alcohol and is regularly drunk; a formal word. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. he had died in a home for inebriates.

پیشنهاد کاربران

در زبان انگلیسی، واژه ها و عبارت های بسیار زیادی برای توصیف حالت "مستی" وجود دارد که هر کدام بار معنایی، سطح شدت و منشأ متفاوتی دارند. در اینجا به برخی از مهم ترین و رایج ترین آن ها همراه با علت نامگذاری و معادل فارسی آن ها ( بدون آوانویسی لاتین ) پرداخته می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🍷 1. Drunk
- معنی فارسی: مست
- علت نامگذاری: این واژه، شکل ساده و استاندارد گذشتهٔ فعل "drink" ( نوشیدن ) است و به حالت عمومی ناشی از مصرف بیش از حد الکل اشاره دارد.
- - -
🛠️ 2. Hammered
- معنی فارسی: چکش کاری شده ( یا به طور عامیانه: �مثل چکش خورده� )
- علت نامگذاری: این عبارت یک استعاره است و به حالتی اشاره دارد که فرد از نظر فیزیکی و ذهنی، مانند فلزی که تحت ضربات چکش قرار گرفته، �کج و معوج� و �از شکل افتاده� به نظر می رسد. این حالت، عدم تعادل و از دست دادن کنترل بر حرکات بدن را تداعی می کند.
- - -
🥴 3. Wasted
- معنی فارسی: تباه شده یا �به درد نخور�
- علت نامگذاری: این اصطلاح به این idea اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که دیگر نمی تواند عملکرد مفیدی داشته باشد، گویی �تباه� یا �هدر رفته� است.
- - -
💥 4. Smashed
- معنی فارسی: خرد شده یا �له شده�
- علت نامگذاری: این واژه حس تخریب و از هم پاشیدگی ناشی از مستی شدید را منتقل می کند، گویی فرد �خرد� شده است.
- - -
🥃 5. Plastered
- معنی فارسی: گچ گیری شده
- علت نامگذاری: این اصطلاح به این concept اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که گویی به جایی چسبیده یا بی حرکت شده ( مثل دیواری که گچ گیری شده ) یا اینکه صورتش بر اثر مستی سرخ شده ( مثل رنگ گچ ) .
- - -
🚗 6. Tanked
- معنی فارسی: باک پرکون ( یا �مثل باک پر� )
- علت نامگذاری: این عبارت از دنیای خودروها گرفته شده و به این idea اشاره دارد که فرد آنقدر الکل مصرف کرده که گویی باک بنزینش �پر� شده است.
- - -
🚛 7. Trashed
- معنی فارسی: آشغالی یا �به هم ریخته�
- علت نامگذاری: این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد آنقدر مست است که رفتاری زننده یا غیرقابل کنترل دارد، گویی به �آشغال� تبدیل شده است.
- - -
🧱 8. Buzzed
- معنی فارسی: سبک مست ( حالت خفیف مستی )
- علت نامگذاری: این اصطلاح به حس وزوز یا vibration خفیفی اشاره دارد که پس از مصرف مقدار کمی الکل در بدن ایجاد می شود.
- - -
🥴 9. Inebriated
- معنی فارسی: مست ( رسمی تر )
- علت نامگذاری: این واژه ریشه در زبان لاتین ( "inebriare" به معنی �مست کردن� ) دارد و یک term رسمی تر برای توصیف حالت مستی است.
- - -
🎉 10. Tipsy
- معنی فارسی: تلوتلوخوران ( مستی خیلی خفیف )
- علت نامگذاری: این واژه به حالت ناپایداری و تلوتلو خوردن خفیف ناشی از مصرف الکل اشاره دارد.
- - -
💎 سایر عبارات کلیدی:
- Legless: به معنی �بی پا� - اشاره به عدم توانایی در ایستادن.
- Under the influence: به معنی �تحت تأثیر� - یک عبارت حقوقی و رسمی.
- Three sheets to the wind: یک اصطلاح دریانوردی به معنی �کاملاً مست�.
- Seeing double: به معنی �دو تا دیدن� - اشاره به تاری دید.
- On a bender: به معنی �در حال عیاشی� - دورهٔ طولانیِ مصرف الکل.
Blitzed حمله شده منگ شده
Canned قوطی شده مست لایعقل
Pickled ترشی انداخته شده مست واریکده
Sloshed چلچلوغ شده مست لایعقل
Wrecked wrecked تخریب شده
- - -
🤔 چرا این همه اصطلاح؟
تنوع فوق العادهٔ این واژه ها ( که به صدها مورد می رسد ) نشان دهندهٔ چند چیز است:
1. خلاقیت زبانی: مردم همیشه برای توصیف حالت های پیچیدهٔ انسانی راه های جدید و اغلب طنزآمیز پیدا می کنند.
2. سطح بندی شدت مستی: هر اصطلاح می تواند به درجه ای خاص از مستی اشاره کند ( از "buzzed" خفیف تا "comatose" شدید ) .
3. جنبه های فرهنگی و طنز: بسیاری از این اصطلاحات برای پنهان کاری، شوخی یا توصیف غیرمستقیم این حالت به کار می روند.
Deep seek

کلمه **"inebriate"** هم به صورت فعل و هم به صورت اسم در زبان انگلیسی استفاده می شود و معنای اصلی آن مربوط به **مست کردن** یا **مست شده** است.
### 1. به عنوان فعل ( to inebriate )
به معنای **مست کردن، مست نمودن، مست شدن** است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
- The excessive drinking inebriated him quickly.
نوشیدن بیش از حد او را سریع مست کرد.
### 2. به عنوان اسم ( an inebriate )
به معنای **شخص مست یا فردی که معمولاً مست است** ( گاهی به معنی الکلی ) به کار می رود.
مثال:
- He was known as an inebriate in the neighborhood.
او در محله به عنوان یک فرد مست شناخته می شد.
- - -
## نکات تکمیلی
- این کلمه رسمی تر و ادبی تر از واژه های عامیانه مثل "drunk" یا "intoxicated" است.
- در متون حقوقی یا پزشکی گاهی برای اشاره به حالت مستی یا فرد مست استفاده می شود.
- - -
## مثال های بیشتر
- The partygoers were inebriated after several hours of celebration.
مهمانان پس از چند ساعت جشن مست شده بودند.
- The inebriate was asked to leave the bar.
از فرد مست خواسته شد که بار را ترک کند.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inebriate
✅️ اسم ( noun ) : inebriation / inebriate
✅️ صفت ( adjective ) : inebriated / inebriate
✅️ قید ( adverb ) : _