industry

/ˈɪndəstri//ˈɪndəstri/

معنی: صنعت، ابتکار، صنایع، مجاهدت، پیشه و هنر
معانی دیگر: پشتکار، پرکاری، کوشایی، سخت کوشی، صناعت، هوتخشی، پیاوار، (در اصل) مهارت، کاردانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: industries
(1) تعریف: the activity or process of turning raw materials into finished goods, or a particular business that does this.
مشابه: business

- The state has little industry in the rural western areas.
[ترجمه محمد] دولت در مناطق روستایی غربی ، دارای صنعت کوچکی است .
|
[ترجمه گوگل] این ایالت دارای صنعت کمی در مناطق روستایی غربی است
[ترجمه ترگمان] دولت در مناطق غربی این کشور دارای صنعت کوچکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many new industries have been established in this region in recent years.
[ترجمه گوگل] در سال های اخیر صنایع جدید زیادی در این منطقه ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان] در سال های اخیر بسیاری از صنایع جدید در این منطقه تاسیس شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the group of companies, regarded collectively, that produce a similar product or service.

- The automobile industry employs thousands of workers.
[ترجمه گوگل] صنعت خودرو هزاران کارگر را استخدام می کند
[ترجمه ترگمان] صنعت اتومبیل از هزاران کارگر استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They invested heavily in the steel industry.
[ترجمه گوگل] آنها در صنعت فولاد سرمایه گذاری زیادی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها به شدت در صنعت فولاد سرمایه گذاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cosmetics industry has shown high profits this year.
[ترجمه گوگل] صنعت آرایشی و بهداشتی در سال جاری سود بالایی از خود نشان داده است
[ترجمه ترگمان] صنعت لوازم آرایشی سال جاری سود بالایی را به نمایش گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the tendency to work hard.
متضاد: sloth

- The volunteers were rewarded for their industry.
[ترجمه محمد] به داوطلبان برای تلاش شان پاداش داده شد
|
[ترجمه گوگل] به داوطلبان برای صنعت خود پاداش داده شد
[ترجمه ترگمان] داوطلبان به خاطر their پاداش داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. industry and agriculture
صنعت و کشاورزی

2. industry has contributed to the excessive growth of cities
صنعت موجب رشد بیش از حد شهرها شده است.

3. industry needs raw materials
صنعت نیاز به مواد خام دارد.

4. industry should not be concentrated in our town
صنایع نباید در شهر ما متمرکز شوند.

5. light industry
صنایع سبک

6. nationalized industry
صنایع ملی شده

7. intelligence and industry will ensure his success in life
هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می کند.

8. the automobile industry
صنعت اتومبیل سازی

9. the automobile industry fell into decline
صنعت اتومبیل سازی دچار زوال شد.

10. the automotive industry
صنعت اتومبیل سازی

11. the car industry too is beginning to hum
صنعت اتومبیل سازی نیز شروع به جنب و جوش کرده است .

12. the garment industry has been organized for years
صنف لباس دوزی سال ها است که جزو اتحادیه است.

13. the hotel industry
صنعت هتل داری

14. the paper industry
صنعت کاغذسازی

15. the textile industry
صنعت نساجی

16. america mobilized its industry to help the allies
امریکا صنایع خود را بسیج کرد تا به متفقین کمک کند.

17. he had great industry but didn't know how to think
او پشتکار زیادی داشت ولی نمی دانست چطور فکر کند.

18. our infant steel industry
صنعت پولاد نوپای ما

19. san diego's hospitality industry is booming
صنعت هتل داری شهر سان دیگو در حال رشد سریع است.

20. that town's lone industry
یگانه صنعت آن شهر

21. the coal mining industry
صنعت استخراج زغالسنگ

22. the intelligence and industry of the people of esfahan
هوش و پرکاری مردم اصفهان

23. the motion picture industry
صنعت فیلمبرداری و سینما

24. that country's young oil industry
صنعت نوپای نفت آن کشور

25. computer manufacturing is a boom industry
کامپیوتر صنعت پر رونقی است.

26. the automation of the automotive industry
خودکار کردن صنعت اتومبیل سازی

27. the captains of commerce and industry
سروران تجارت و صنعت

28. the government denationalized the steel industry
دولت صنایع پولاد را غیرملی کرد.

29. the government subsidizes the steel industry
دولت به صنعت پولادسازی کمک مالی می دهد.

30. the government tries to strengthen industry and commerce
دولت می کوشد صنعت و بازرگانی را تقویت کند.

31. the war boomed the aircraft industry
جنگ موجب رونق صنعت هواپیمایی شد.

32. we encourage the developement of industry
ما گسترش صنایع را تشویق می کنیم.

33. computers have a fundamental role in industry
کامپیوتر در صنعت نقش اساسی دارد.

34. in the train of peace came industry and the arts
به دنبال صلح،صنعت و هنر پدید آمد.

35. one of the patriarchs of oil industry in america
یکی از بنیانگذاران صنعت نفت در امریکا

36. the offset of a century of industry was no less than universal ugliness
پیامد یک قرن صنعت چیزی جز زشتی گسترده نبود.

37. he invests his money in the steel industry
او پول خود را در صنایع پولاد سرمایه گذاری می کند.

38. in the early days of the film industry
در نخستین روزهای صنعت فیلمبرداری

39. the rapid assimilation of new techniques in industry
جذب سریع روش های جدید در صنعت

40. the war made heavy demands on the industry
جنگ صنایع را تحت فشار شدید قرار داد.

41. shortage of capital poses numerous problems for the industry
کمبود سرمایه مسائل متعددی را برای صنایع ایجاد می کند.

42. the new policy could spell disaster for the carpet industry
این سیاست جدید ممکن است برای صنعت قالی بافی فاجعه به بار بیاورد.

43. they decided to channel the country's oil income into industry and agriculture
آنها تصمیم گرفتند درآمد نفت کشور را صرف صنعت و کشاورزی کنند.

44. they maintain a price umbrella over the entire food industry
آنها همه ی صنایع غذایی را زیر چتر نظارت بر قیمت ها قرار داده اند.

مترادف ها

صنعت (اسم)
art, craft, mystery, industry

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

صنایع (اسم)
industry, crafts, professions

مجاهدت (اسم)
industry, endeavor, endeavour, struggle for religion

پیشه و هنر (اسم)
industry

تخصصی

[حسابداری] صنعت
[شیمی] صنعت
[برق و الکترونیک] صنعت
[مهندسی گاز] صنعت
[نساجی] صنعت
[ریاضیات] صنعت، سازه

انگلیسی به انگلیسی

• manufacturing, trade; group of companies which produce a particular product; diligence, perseverance, tendency to work hard
industry is the work and processes involved in making things in factories.
a particular industry consists of all the people and the processes that are involved in manufacturing, producing, or commercializing a particular thing.
industry is also the quality of working very hard; a formal use.

پیشنهاد کاربران

تلاش مند ( در نوع ارتباط )
یک معنای کنایی و با بار منفی هم داره که می شه این طوری ترجمه اش کرد:
�دم و دستگاه�
فیدار ، فیاور
( بسته به بافت متن ) : شاخه/ حوزه/ زمینۀ فعالیت
صنعت
مثال: She works in the fashion industry.
او در صنعت مد کار می کند.
industry:صنعت
industrial:صنعتی
industry
industry : indu - stry.
indu = into
stry = spread
درساخت ، پیرا ساخت ، پَراساخت ، پَرساخت ، فَراساخت
دَرگُسترد ، پیراگُسترد ، پَراگُسترد ، پَرگُسترد، بَرگُسترد ،
فَراگُسترد ، ( دَرتاگُسترد ، اَنتاگُسترد ، اَنتاسِپَریش ، اَنداساخت )
زمینه کاری
اگر پیش از آن حرف تعریف the امده ، تصور میکنم بهتر است نام صنعت مربوطه را ابه اخر " صنعت "اضافه کنیم تا قابل فهم تر شود .
مثلا :
the industry keep refering to "blockchain" as different from "Bitcoin
...
[مشاهده متن کامل]

صنعت فناوریهای نوین مدام "بلاکچین" را از "بیت کوین" فرق میگذارد .
( بر اساس " اضافه وکسر " در ترجمه )

*On the other hand we can say *production
در اقتصاد به معنی {بازار} نزدیک است.
۱ - صنعت، فعالیت تولیدی یا خدماتی بر مبنای تکنولوژی و ماشین آلات، مانند صنعت فولاد، صنعت خودروسازی، صنعت نرم افزار
۲ - صنف، حرفه؛ هرگونه فعالیت کسب وکار با هویت مشخص مانند صنف فوت بال، صنف گردش گری ( که غالباً به نادرست صنعت فوت بال یا صنعت گردش گری ترجمه می شود )
صنف
company
Hardwork
صنعت ، سازنده ، حرفه سازندگی
کارایی
خلاقیت
سازندگی
Tourist industry=صنعت توریست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس