صفت ( adjective )
مشتقات: industriously (adv.), industriousness (n.)
مشتقات: industriously (adv.), industriousness (n.)
• : تعریف: actively productive; hard-working.
• مترادف: busy, energetic, productive
• متضاد: idle, indolent, lazy, slothful
• مشابه: assiduous, diligent, dynamic, hard, sedulous
• مترادف: busy, energetic, productive
• متضاد: idle, indolent, lazy, slothful
• مشابه: assiduous, diligent, dynamic, hard, sedulous
- I was very industrious this weekend and got a lot of work done on my house.
[ترجمه گوگل] این آخر هفته خیلی سخت کوش بودم و کارهای زیادی روی خانه ام انجام دادم
[ترجمه ترگمان] من این آخر هفته خیلی تلاش کردم و کاره ای زیادی رو توی خونه ام انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من این آخر هفته خیلی تلاش کردم و کاره ای زیادی رو توی خونه ام انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some very industrious students came up with a plan to install solar panels on the roofs of the dormitories.
[ترجمه گوگل] برخی از دانشجویان بسیار پرتلاش طرحی برای نصب پنل های خورشیدی در پشت بام خوابگاه ها ارائه کردند
[ترجمه ترگمان] برخی از دانشجویان بسیار کوشا، طرحی را برای نصب صفحات خورشیدی بر روی سقف خوابگاه ها مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از دانشجویان بسیار کوشا، طرحی را برای نصب صفحات خورشیدی بر روی سقف خوابگاه ها مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید