industrialist

/ˌɪnˈdəstriələst//ɪnˈdʌstrɪəlɪst/

معنی: کارخانه دار
معانی دیگر: (کسی که مالک یا مدیر یک واحد صنعتی است) صاحب صنعت، هوتخشگر، مدیر صنعت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who owns or manages an industrial business; manufacturer.

جمله های نمونه

1. He is generally rated Italy's No. 3 industrialist.
[ترجمه حسام] او به عنوان سومین صنعتگر ایتالیا شناخته می شود.
|
[ترجمه گوگل]او به طور کلی صنعتگر شماره 3 ایتالیا است
[ترجمه ترگمان]او عموما صنعت صنعت شماره ۳ ایتالیا را رده بندی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No industrialist can think in terms of a single market.
[ترجمه گوگل]هیچ صنعتی نمی تواند به یک بازار واحد فکر کند
[ترجمه ترگمان]هیچ industrialist نمی تواند در یک بازار واحد فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Well-known as a tough industrialist, he masterminded 50 company takeovers in one year.
[ترجمه bahare] او که به عنوان یک صنعتگر سرسخت معروف است، دستاورد های 50 شرکت را در یک سال طراحی کرد.
|
[ترجمه گوگل]او که به عنوان یک صنعتگر سرسخت شناخته می شود، در یک سال 50 تصاحب شرکت را طراحی کرد
[ترجمه ترگمان]او که به عنوان یک صنعت کار سخت معروف است، در یک سال ۵۰ تصاحب سهام شرکت را طراحی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The industrialist, who was captured on November 24th, was freed after 8days in captivity.
[ترجمه گوگل]این صنعتگر که در 24 نوامبر اسیر شده بود، پس از 8 روز اسارت آزاد شد
[ترجمه ترگمان]این صنعت که در ۲۴ نوامبر دستگیر شد پس از ۸ روز اسارت آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The industrialist Philibert Vrau, influenced this choice.
[ترجمه گوگل]فیلیبر وراو، صنعتگر، بر این انتخاب تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان](Philibert Vrau)، (Philibert Vrau)، بر این انتخاب تاثیر گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is somewhat refreshing to see a North-East industrialist make a success of his business in relative anonymity.
[ترجمه گوگل]دیدن یک صنعتگر شمال شرقی که در گمنامی نسبی کسب و کار خود را به موفقیت می رساند تا حدودی شاداب کننده است
[ترجمه ترگمان]دیدن یک صنعت industrialist شمال شرق که موفقیت کسب وکار خود را به طور نسبی به موفقیت برساند، کمی لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Software reliability guru C. K. Cho admonished the industrialist not to think of software as a product but as a portable factory.
[ترجمه گوگل]C K Cho، مرشد قابلیت اطمینان نرم افزار، به صنعتگر توصیه کرد که نرم افزار را به عنوان یک محصول در نظر نگیرد، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل فکر کند
[ترجمه ترگمان]معلم قابلیت اطمینان نرم افزار C ک چو به صنعت صنعت تذکر داد که به عنوان محصول، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No industrialist liked to put himself at the mercy of creditors.
[ترجمه گوگل]هیچ صنعتی دوست نداشت خود را در اختیار طلبکاران قرار دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کارخانه دار دوست نداشت که خود را در اختیار طلبکاران خویش قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A wealthy industrialist established a foundation to promote his ideas among the rich and powerful.
[ترجمه گوگل]یک صنعتگر ثروتمند بنیادی را برای ترویج عقاید خود در میان ثروتمندان و قدرتمندان تأسیس کرد
[ترجمه ترگمان]یک صنعتگر معروف یک بنیاد برای ترویج عقاید خود در بین ثروتمندان و قدرتمند ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had apparently been adopted by a wealthy industrialist.
[ترجمه گوگل]او ظاهراً توسط یک صنعتگر ثروتمند پذیرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که یک کارخانه دار ثروتمندی به سرپرستی پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scottish chemist and industrialist who showed that low-temperature distillation of shale could yield substantial commercial quantities of paraffin oil and solid paraffin wax.
[ترجمه گوگل]شیمیدان و صنعتگر اسکاتلندی که نشان داد تقطیر شیل در دمای پایین می تواند مقادیر قابل توجهی از روغن پارافین و موم پارافین جامد را تولید کند
[ترجمه ترگمان]شیمیدان اسکاتلندی و industrialist که نشان داد تقطیر دما پایین شیل می تواند مقدار قابل توجهی از روغن پارافین و موم پارافین جامد تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Opponents of the treaty included former President Cleveland, industrialist Andrew Carnegie, labor leader Samuel Gompers, writer Mark Twain, and others.
[ترجمه گوگل]مخالفان این معاهده شامل رئیس جمهور سابق کلیولند، صنعتگر اندرو کارنگی، رهبر کارگری ساموئل گومپرز، نویسنده مارک تواین و دیگران بودند
[ترجمه ترگمان]مخالفان این معاهده عبارتند از رئیس جمهور سابق کلیولند، industrialist Andrew، رهبر کارگری ساموئل Gompers، نویسنده مارک تواین و دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well - known industrialist. 196 was born in Yongjia County, Shan Keng Xiang Tang chomchon.
[ترجمه گوگل]صنعتگر معروف 196 در شهرستان یونگجیا، شان کنگ شیانگ تانگ چومچون متولد شد
[ترجمه ترگمان]صنعتگر معروف است او در سال ۱۹۶ به دنیا آمد این در حالی است که Shan تانگ chomchon در منطقه Yongjia زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Smith was a wealthy industrialist, but he was not satisfied with life.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت یک صنعتگر ثروتمند بود، اما از زندگی راضی نبود
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت یک کارخانه دار ثروتمندی بود، اما از زندگی راضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Industrialist Henry J . Kaiser believed that much of his success appositive use of daydreaming.
[ترجمه گوگل]صنعتگر هنری جی قیصر معتقد بود که بسیاری از موفقیت های او استفاده مثبت از رویاپردازی است
[ترجمه ترگمان]Industrialist هنری جی قیصر بر این باور بود که موفقیت او در مورد استفاده از خیال بافی و خیال بافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارخانه دار (اسم)
industrialist

انگلیسی به انگلیسی

• manager or director in an industry
an industrialist is a person who owns or controls large amounts of money or property in industry.

پیشنهاد کاربران

صنعتگر
noun
🔴[count] : someone who owns or manages an industry
◀️a meeting of industrialists to discuss environmental issues
صاحب کارخانه/صنعت
صاحب صنعت
. A person who run or own an industy
به معنی کار آفرین - صاحب صنعت - کارخانه دار به عبارت دیگگر کسی که برای خود و دیگران شغل ساخته است

بپرس