inductive

/ɪnˈdəktɪv//ɪnˈdʌktɪv/

معنی: استنتاجی، قیاسی
معانی دیگر: (منطق) استقرایی، کم به بیش رسانی، از پاره به هماد، بازکاو، (نادر) راهبر، راهنما، وادارساز، (برق) القایی، درانگیز، درانگیزانه، توختگر، القایشی، توختی، (نادر) مقدماتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inductively (adv.), inductiveness (n.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or using electrical or magnetic induction.

(2) تعریف: of, pertaining to, or using reasoning by induction.

(3) تعریف: serving to persuade, cause, or influence someone to take a course of action.

(4) تعریف: serving to initiate or introduce; introductory.

جمله های نمونه

1. inductive reasoning
استدلال استقرایی

2. The same goes for the inductive reasoning by means of which scientific knowledge is derived from the observation statements.
[ترجمه گوگل]همین امر در مورد استدلال استقرایی نیز صدق می کند که با استفاده از آن، دانش علمی از گزاره های مشاهده به دست می آید
[ترجمه ترگمان]همین امر به دلیل استدلال استقرایی از طریق آن است که دانش علمی از عبارات مشاهده مشتق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inductive method can not, however, be the only true form of scientific reasoning.
[ترجمه گوگل]با این حال، روش استقرایی نمی تواند تنها شکل واقعی استدلال علمی باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، روش استقرایی نمی تواند تنها شکل واقعی استدلال علمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The standard experiment to demonstrate the inductive signal from the vegetal region makes use of the animal cap.
[ترجمه گوگل]آزمایش استاندارد برای نشان دادن سیگنال القایی از ناحیه گیاهی از کلاهک حیوانات استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]آزمایش استاندارد برای نشان دادن سیگنال القایی از منطقه گیاهی، استفاده از کلاه حیوان را به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can only suggest that he considers Inductive Hearing with one small microphone and an amplifier.
[ترجمه گوگل]فقط می توانم پیشنهاد کنم که شنوایی القایی را با یک میکروفون کوچک و یک آمپلی فایر در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم پیشنهاد کنم که او صدای استنتاجی را با یک میکروفون و یک تقویت کننده کوچک در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For muscle development an inductive signal must pass from the vegetal region.
[ترجمه گوگل]برای رشد عضلانی باید یک سیگنال القایی از ناحیه گیاهی ارسال شود
[ترجمه ترگمان]برای توسعه ماهیچه، یک سیگنال القایی باید از منطقه گیاهی عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a perfectly legitimate inductive inference.
[ترجمه گوگل]این یک استنتاج استقرایی کاملاً مشروع است
[ترجمه ترگمان]این یک استنتاج استقرایی کاملا قانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One case where the inductive signals may have been identified is in early amphibian development.
[ترجمه گوگل]یکی از مواردی که ممکن است سیگنال های القایی شناسایی شده باشد، در توسعه اولیه دوزیستان است
[ترجمه ترگمان]موردی که در آن سیگنال های سلفی ممکن است شناسایی شده باشد، در توسعه early اولیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study inductive osteogenesis of Haversian system and evaluate the clinical significance of the vitalization surface in the healing process of the massive cortical allografts.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه استئوژنز القایی سیستم هاورسین و ارزیابی اهمیت بالینی سطح زنده‌سازی در روند بهبودی آلوگرافت‌های عظیم قشر مغز
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه osteogenesis القایی سیستم Haversian و ارزیابی اهمیت بالینی سطح vitalization در فرآیند التیام of massive cortical
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the core is displaced, the inductive reactance of the secondary coil is unbalanced.
[ترجمه گوگل]هنگامی که هسته جابجا می شود، راکتانس القایی سیم پیچ ثانویه نامتعادل است
[ترجمه ترگمان]وقتی هسته جابجا می شود، راکتانس القایی سیم پیچ ثانویه نامتعادل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article uses the inductive method to analyze motor vehicle insurance data of a certain city.
[ترجمه گوگل]این مقاله از روش استقرایی برای تجزیه و تحلیل داده های بیمه وسایل نقلیه موتوری یک شهر خاص استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله از روش استقرایی برای تجزیه و تحلیل داده های اتومبیل خودرو در یک شهر خاص استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The inductive effect decreases with increasing distance.
[ترجمه گوگل]اثر القایی با افزایش فاصله کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]اثر القایی با افزایش فاصله کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The test method, the inductive method, the deductive method and the analogy method are usually used in physics research.
[ترجمه گوگل]روش آزمون، روش استقرایی، روش قیاسی و روش قیاس معمولاً در تحقیقات فیزیک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]روش آزمون، روش استقرایی، روش استقرایی و روش قیاس معمولا در پژوهش فیزیک مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the inductive program synthesis system NDIPS, this paper presents its synthesis algorithm, the organization of its hypothesis space and the search strategies it adopted.
[ترجمه گوگل]با سیستم سنتز برنامه استقرایی NDIPS، این مقاله الگوریتم سنتز خود، سازماندهی فضای فرضیه آن و استراتژی‌های جستجوی آن را ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]با سیستم سنتز برنامه استقرایی، این مقاله الگوریتم سنتز خود، سازمان فضای فرضیه خود و استراتژی های جستجو را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استنتاجی (صفت)
a posteriori, inductive

قیاسی (صفت)
inductive, categorical, analogical, syllogistic, comparative, schematic, categoric

تخصصی

[برق و الکترونیک] القایی - القایی، القایشی 1. مرتبط با القاکنایی . 2. اشاره به القای ولتاژ از طریق القا کنایی متقابل 3. مرتبط با القای بار الکتریکی به وسیله ی القای الکتروستاتیکی .
[ریاضیات] استقرایی
[آمار] استقرایی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to electric or magnetic induction (electricity); using reasoning by induction; serving to induce persuade; introductory
inductive reasoning is based on the process of induction.

پیشنهاد کاربران

deductive : استنتاجی. یعنی نتیجه گیری کردن از کل و کلیت
inductive : استقرایی. یعنی نتیجه گیری کردن از موارد و مشاهدات خاص
بزرگترین ایراد این دیکشنریهای آنلاین که همه در آن نظر می گذارند مثل آبادیس این است که مفاهیم متضاد را با هم یکی می آورند و تازه کارها و کم تجربه ها هم به اشتباه می اندازند.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا inductive و deductive متضاد هم هستند. برعکس هم معنی می دهند ولی آبادیس هر دو نوشته استقرایی و قیاسی!!!!!!!!!
باید مدیر سایت پیشنهادات غلط و تکراری را حذف کند و مواردی که عرض کردم را تصحیح کند و گرنه اعتباری ندارد

مشخصه ظروف فلزی مناسب برای استفاده در سیستم های الکتریکی پخت و پز آشپزخانه ( صفحات شیشه ای جایگزین اجاق گاز )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : induct
✅️ اسم ( noun ) : induction
✅️ صفت ( adjective ) : inductive
✅️ قید ( adverb ) : inductively
در زبان شناسی : یعنی توضیحی که با مثال شروع کنه و بعد به اصل درس و توضیح بپردازده
Deductive هم برعکسش ، یعنی توضیح اصلی اولویت داره بعد مثال
inductive ( ریاضی )
واژه مصوب: استقرایی
تعریف: مربوط به استقرا
استقرایی
یک رویکردی تحقیقی است و در آموزش هم استفاده میشود.
از جز به کل رسیدن. مثل دادن مثال در اول کار و از ان مثال به فرمول اصلی دست یافتن، است.
Inductive moves from the particular to the general
از جز به کل
القایی
( زبان ) از جزء به کل رسیدن

بپرس