indorse

/ɪnˈdɔːrs//ɪnˈdɔːs/

معنی: توشیح کردن، پشت نویسی کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: endorse، endorse م

بررسی کلمه

( verb )
حالات: indorses, indorsing, indorsed
مشتقات: indorsable (adj.), indorser (n.)
• : تعریف: variant of endorse.

جمله های نمونه

1. Where any person is under obligation to indorse a bill in a representative capacity, he may indorse the bill in such terms as to negative personal liability.
[ترجمه گوگل]در مواردی که هر شخصی موظف است قبض را به عنوان نماینده تصدیق کند، می‌تواند صورتحساب را به گونه‌ای که مسئولیت شخصی منفی را درج کند
[ترجمه ترگمان]در جایی که هر فرد ملزم به پرداخت یک لایحه در یک ظرفیت نمایندگی است، ممکن است این لایحه را به عنوان مسئولیت شخصی منفی به تصویب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joe: The artefact to indorse yourself is to undergo when somethings feat to happen.
[ترجمه گوگل]جو: مصنوع برای تسخیر خود این است که وقتی اتفاقی رخ می دهد متحمل شوید
[ترجمه ترگمان]جو: این محصول برای خود indorse قرار است زمانی که این کار در حال انجام است، انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Seventh--If you ever enter business for yourself, never indorse for others.
[ترجمه گوگل]هفتم- اگر برای خود وارد تجارت شدی، هرگز به دیگران دل نبند
[ترجمه ترگمان]هفتم - - اگر برای خودتان کار کنید، هرگز برای دیگران کار نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Flat-dwellers shall indorse my dictum that theirs is the only true happiness.
[ترجمه گوگل]ساکنان مسطح باید این ادعای من را تایید کنند که تنها خوشبختی واقعی آنهاست
[ترجمه ترگمان]ساکنان Flat این حکم را تکرار خواهند کرد که آن ها تنها شادی حقیقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ayatollah Ali Khamenei would indorse, who endorsed the re-election of President Mahmoud Ahmadinejad, as has said those who continue the protests to protest would be responsible for the consequences.
[ترجمه گوگل]آیت‌الله علی خامنه‌ای تأیید می‌کند که انتخاب مجدد رئیس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد را تأیید می‌کند، همانطور که گفته است کسانی که به اعتراضات ادامه می‌دهند مسئول عواقب آن خواهند بود
[ترجمه ترگمان]آیت الله علی خامنه ای، که انتخاب مجدد رئیس جمهور محمود احمدی نژاد را تایید نمود، اعلام کرد که کسانی که اعتراضات خود را به اعتراض ادامه می دهند مسئول عواقب آن خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To sum up, do not drink, do not smoke, do not indorse, do not speculate.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، مشروب نخورید، سیگار نکشید، تسلیم نشوید، حدس و گمان نکنید
[ترجمه ترگمان]برای جمع بندی، نه سیگار بکشید، نه سیگار بکشید، نه سیگار بکشید، این کار را نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new President, too, seizes an early occasion to indorse and strongly construe that decision, and to express his astonishment that any different view had ever been entertained!
[ترجمه گوگل]رئیس‌جمهور جدید نیز از فرصت اولیه استفاده می‌کند تا آن تصمیم را تایید و قویاً تفسیر کند و حیرت خود را از این که دیدگاه متفاوتی وجود داشته است ابراز کند!
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور جدید نیز فرصت اولیه را غنیمت شمرد و به شدت آن تصمیم را تفسیر کرد و اظهار شگفتی کرد که هیچ دیدگاه متفاوتی از آن نگذشته است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is precluded from denying to a holder in due course the existence of the payee and his then capacity to indorse .
[ترجمه گوگل]از انکار دارنده در زمان مقتضی وجود دارنده وجه و اهلیت آن در استرداد منع شده است
[ترجمه ترگمان]این مساله مانع از آن می شود که به یک دارنده اجازه داده شود که به خاطر وجود of و سپس ظرفیت آن به indorse تن در دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To sum up, do not drink, do not smoke, do not indorse, do not speculate. Concentrate, perform more than your prescribed duties; be strictly honest in word and deed.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، مشروب نخورید، سیگار نکشید، تسلیم نشوید، حدس و گمان نکنید تمرکز کنید، بیش از وظایف تعیین شده خود انجام دهید در گفتار و عمل به شدت صادق باشید
[ترجمه ترگمان]برای جمع بندی، نه سیگار بکشید، نه سیگار بکشید، نه سیگار بکشید، این کار را نکنید تمرکز کنید، بیش از وظایف تجویز شده خود عمل کنید؛ به شدت در عمل و عمل صادق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توشیح کردن (فعل)
autograph, indorse

پشت نویسی کردن (فعل)
indorse

تخصصی

[حقوق] ظهرنویسی کردن، تصدیق کردن، تأیید کردن، امضاء کردن

انگلیسی به انگلیسی

• sign one's name (on the back of a check, etc.); approve, sanction (also endorse)

پیشنهاد کاربران

بپرس