indivisibility

/ˌɪndɪˈvɪzəbl̩//ˌɪndɪˈvɪzəbl̩/

معنی: غیر قابل تقسیمبودن
معانی دیگر: غیر قابل تقسیم بودن

جمله های نمونه

1. It is indivisibility with the philosophy background and the social source of WEST modern society.
[ترجمه گوگل]این تجزیه ناپذیری با زمینه فلسفه و منبع اجتماعی جامعه مدرن غرب است
[ترجمه ترگمان]این سبک با پیشینه فلسفی و منشا اجتماعی جامعه مدرن غربی همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It has the characteristic of foundational, public, indivisibility and so on.
[ترجمه گوگل]دارای ویژگی بنیادی، عمومی، تقسیم ناپذیری و غیره است
[ترجمه ترگمان]آن مشخصه بنیادین، عمومی، indivisibility و غیره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of the indivisibility of language and culture, culture teaching should be integrated with language teaching in English teaching.
[ترجمه گوگل]به دلیل تقسیم ناپذیری زبان و فرهنگ، آموزش فرهنگ باید با آموزش زبان در آموزش زبان انگلیسی ادغام شود
[ترجمه ترگمان]به دلیل of زبان و فرهنگ، آموزش فرهنگ باید با تدریس زبان در آموزش زبان انگلیسی ادغام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In view of the indivisibility of the divine Spirit, how than are the attributes related to the divine being?
[ترجمه گوگل]با توجه به تقسیم ناپذیری روح الهی، چگونه صفات مربوط به وجود الهی است؟
[ترجمه ترگمان]به نظر روح الهی، چگونه صفات مرتبط با وجود الهی کدامند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So its characteristics and the trade liberalism indivisibility .
[ترجمه گوگل]بنابراین ویژگی های آن و لیبرالیسم تجاری تجزیه ناپذیری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ویژگی های آن و لیبرالیسم آن تجاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. B. Indivisibility of commodities: Transactions of less than one unit of the commodity will not be possible.
[ترجمه گوگل]ب- تقسیم ناپذیری کالاها: معاملات کمتر از یک واحد کالا امکان پذیر نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]ب indivisibility کالا: معاملات کم تر از یک واحد کالا امکان پذیر نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because the service commodity production and the expense indivisibility and invisible, causes the consumer in the choice service commodity time is facing the huge risk and the challenge.
[ترجمه گوگل]زیرا تولید کالای خدماتی و هزینه غیر قابل تقسیم و نامرئی، باعث می شود مصرف کننده در انتخاب خدمات کالا با ریسک و چالش بزرگی مواجه شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تولید کالا و هزینه صرف شده و نامریی، باعث می شود مصرف کننده در زمان کالای مورد نظر با خطر بزرگ و چالش روبرو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Japan is China sacred territory indivisibility of a part!
[ترجمه گوگل]ژاپن سرزمین مقدس چین است تقسیم ناپذیری یک قسمت!
[ترجمه ترگمان]ژاپن یک سرزمین مقدس در چین است که بخشی از آن را به خود اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the most difficult times in Russia, Japanese politicians and experts trying to implementation of the "indivisibility of political and economic" principle.
[ترجمه گوگل]این سخت ترین دوران در روسیه است، سیاستمداران و کارشناسان ژاپنی در تلاش برای اجرای اصل "تقسیم ناپذیری سیاسی و اقتصادی" هستند
[ترجمه ترگمان]این دشوارترین زمان در روسیه، سیاستمداران و متخصصان ژاپنی است که سعی در اجرای اصول \"indivisibility سیاسی و اقتصادی\" دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The debt incurred at Yalta and the indivisibility of a free Europe demanded no less.
[ترجمه گوگل]بدهی هایی که در یالتا ایجاد شد و تجزیه ناپذیری اروپای آزاد کمتر از آن را طلب نمی کرد
[ترجمه ترگمان]بدهی که به یالتا و the کشورهای اروپای آزاد تحمیل شد کم تر خواستار آن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The First Emperor exhibition is all about the control of the state, and that state's very sharp sense of its own indivisibility.
[ترجمه گوگل]نمایشگاه اول امپراطور تماماً در مورد کنترل دولت است، و آن ایالت احساس بسیار واضحی از تجزیه ناپذیری خود دارد
[ترجمه ترگمان]اولین نمایشگاه امپراطور تماما در مورد کنترل دولت است، و این حس بسیار تیزی از indivisibility خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Study the enunciation, the core competencies of a business enterprise grow is to have the indivisibility the inside relation with its human resource development, the training system choice.
[ترجمه گوگل]مطالعه بیان، شایستگی های اصلی یک شرکت تجاری رشد می کند این است که رابطه داخلی با توسعه منابع انسانی آن، انتخاب سیستم آموزشی، تقسیم ناپذیری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]مطالعه این روش، شایستگی های محوری یک شرکت تجاری رشد می کند که the را در رابطه با توسعه منابع انسانی، انتخاب سیستم آموزشی، داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Third: His not being bound by space and His indivisibility .
[ترجمه گوگل]سوم: مقید نبودن به فضا و تقسیم ناپذیری او
[ترجمه ترگمان]سوم: او محدود به فضا و indivisibility نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There has the natural connection of mutual dependence and indivisibility between'the fourth media' and network media.
[ترجمه گوگل]ارتباط طبیعی وابستگی و تقسیم ناپذیری متقابل بین «رسانه چهارم» و رسانه شبکه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ارتباط طبیعی وابستگی متقابل و ارتباط متقابل بین رسانه چهارم و رسانه شبکه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل تقسیم بودن (اسم)
indivisibility

تخصصی

[ریاضیات] بخش ناپذیری

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being indivisible, incapability of being separated into parts

پیشنهاد کاربران

بپرس