individualize

/ˌɪndɪˈvɪdʒuːəlaɪz//ˌɪndɪˈvɪdʒʊəlaɪz/

معنی: تشخیص دادن، تمیز دادن، از دیگران جدا کردن، بصورت فردی در اوردن، حالت ویژه دادن، منفرد ذکر کردن، تک کردن
معانی دیگر: فردی کردن، جداجدا در نظر گرفتن، جزئیات (یا ویژگی های) چیزی را برشمردن، دارای فردیت (تکبود) کردن، یگانه کردن، مجزا کردن، تک سازی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: individualizes, individualizing, individualized
مشتقات: individualization (n.)
(1) تعریف: to make distinct, unique, or suited to a particular person or thing.

- The class is too large to allow the teacher to individualize instruction.
[ترجمه گوگل] کلاس آنقدر بزرگ است که به معلم اجازه نمی دهد آموزش را فردی کند
[ترجمه ترگمان] کلاس خیلی بزرگ است که به معلم اجازه تدریس ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to treat or take into account separately or individually.

جمله های نمونه

1. we tried to individualize each room by hanging up pictures
ما کوشیدیم با آویختن تصویر هر یک از اتاق ها را دارای ویژگی کنیم.

2. the clothes and perfumes that individualize some women
لباس ها و عطرهایی که برخی زنان را مشخص می کند

3. Does your style of writing individualize your work?
[ترجمه گوگل]آیا سبک نوشتن شما کار شما را فردی می کند؟
[ترجمه ترگمان]روش نوشتن روش کار تو رو می نویسه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His writing style strongly individualizes his work.
[ترجمه گوگل]سبک نوشتن او به شدت کار او را فردی می کند
[ترجمه ترگمان]سبک نویسندگی او به شدت کار خود را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hospital gives individualized care/attention/treatment to all its patients.
[ترجمه گوگل]بیمارستان به همه بیماران خود مراقبت/توجه/درمان فردی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]بیمارستان مراقبت و درمان فردی را برای تمام بیماران خود درمان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The use of drugs is individualized for every patient.
[ترجمه گوگل]استفاده از داروها برای هر بیمار فردی است
[ترجمه ترگمان]استفاده از داروها برای هر بیمار فردی فردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prisoners try to individualize their cells by hanging up pictures, etc.
[ترجمه گوگل]زندانیان سعی می کنند با آویزان کردن عکس ها و غیره سلول های خود را فردی کنند
[ترجمه ترگمان]زندانیان سعی می کنند با آویزان کردن عکس ها، سلول های خود را تمیز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The integration of individualized information with more general knowledge and theory is a complex cognitive task, which experienced professionals perform frequently.
[ترجمه گوگل]ادغام اطلاعات فردی با دانش عمومی و تئوری یک کار شناختی پیچیده است که متخصصان با تجربه اغلب آن را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]ادغام اطلاعات فردی با دانش و دانش عمومی بیشتر، یک کار شناختی پیچیده است که حرفه ای ها بارها اجرا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This, together with their individualized features, creates an enormously lifelike impression.
[ترجمه گوگل]این، همراه با ویژگی های فردی آنها، یک تصور بسیار واقعی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این، همراه با ویژگی های فردی آن ها، تاثیر زیادی بر جای می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Conventional compared with individualized chemotherapy for childhood acute lymphoblastic leukemia.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با شیمی درمانی فردی برای لوسمی حاد لنفوبلاستیک دوران کودکی
[ترجمه ترگمان]روش های مرسوم در مقایسه با شیمی درمانی مخصوص کودکان مبتلا به سرطان خون حاد دوران کودکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Few companies have committed to individualized employee assistance on eldercare issues.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از شرکت ها متعهد به کمک های فردی کارکنان در مورد مسائل مراقبت از سالمندان شده اند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از شرکت ها به کمک کارمندان فردی در مسایل eldercare متعهد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such a scene must be individualized within the second session to include elements your client provides.
[ترجمه گوگل]چنین صحنه ای باید در جلسه دوم فردی باشد تا شامل عناصری باشد که مشتری شما ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]چنین صحنه ای باید در جلسه دوم فردی باشد تا شامل عناصری باشد که مشتری شما فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To individualize tutoring for students is a main goal to design CAIsystem.
[ترجمه گوگل]فردی کردن تدریس خصوصی برای دانش آموزان هدف اصلی طراحی CAI System است
[ترجمه ترگمان]آموزش مربیگری برای دانش آموزان هدف اصلی طراحی CAIsystem است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Make sure to individualize our program.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که برنامه ما را شخصی سازی کنید
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که برنامه خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Additional, every fund has its individual character, individualize like the person same.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر صندوق دارای ویژگی های فردی خود است، مانند شخص یکسان
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر صندوق یک ویژگی منحصر به فردی دارد که مانند آن فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشخیص دادن (فعل)
tell, recognize, find, judge, prognosticate, assess, distinguish, diagnose, discern, descry, individualize, espy

تمیز دادن (فعل)
distinguish, discern, identify, individualize, individuate

از دیگران جدا کردن (فعل)
individualize

بصورت فردی در اوردن (فعل)
individualize

حالت ویژه دادن (فعل)
individualize

منفرد ذکر کردن (فعل)
individualize

تک کردن (فعل)
individualize, singularize

انگلیسی به انگلیسی

• make individual, cause to be distinctive; treat as separate or distinct (also individualise)
if you individualize something, you make it different from other things so that it can be recognized or identified; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : individualize / individuate
✅️ اسم ( noun ) : individuality / individual / individualism / individualist / individualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : individual / individualist / individualistic / individualized
✅️ قید ( adverb ) : individually

Recognize && Identify
متمایز کردن

بپرس