individuality

/ˌɪnˌdɪvɪdʒuːˈæləti//ˌɪndɪˌvɪdʒʊˈælɪti/

معنی: شخصیت، فردیت، وجود فردی
معانی دیگر: تکبود، تکبودی، بی تایی، کیستی، (جمع) سلیقه ها و ویژگی های فردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the aggregate qualities and characteristics of an individual, esp. those that make him or her distinctive.
مترادف: distinctness, separateness, uniqueness
مشابه: identity, originality

(2) تعریف: the state of being individual.
مترادف: singularity
مشابه: difference, identity

جمله های نمونه

1. our products have a distinctive national individuality
فرآورده های ما دارای یک ویژگی منحصر به فرد ملی است.

2. gradually the child becomes aware of his individuality
کم کم کودک به شخصیت خود پی می برد.

3. Each song has its own individuality.
[ترجمه گوگل]هر آهنگ فردی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]هر ترانه فردیت خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The small items of handcrafted furniture give individuality to the room.
[ترجمه گوگل]اقلام کوچک مبلمان دست ساز به اتاق فردیت می بخشد
[ترجمه ترگمان]اشیا کوچک اسباب و اثاث ماشینی منحصر به فرد اتاق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Self-expression and individuality are the greatest weapons against tyranny.
[ترجمه گوگل]ابراز وجود و فردیت بزرگترین سلاح در برابر استبداد است
[ترجمه ترگمان]فردیت و فردیت، بزرگ ترین سلاح در برابر استبداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She expresses her individuality through her clothes.
[ترجمه گوگل]او فردیت خود را از طریق لباس هایش بیان می کند
[ترجمه ترگمان]فردیت خود را از میان لباس هایش توجیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The plot is credible but the characters lack individuality.
[ترجمه گوگل]طرح داستان باورپذیر است اما شخصیت ها فاقد فردیت هستند
[ترجمه ترگمان]این طرح معتبر است، اما شخصیت های فاقد شخصیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Individuality is a valued and inherent part of the British character.
[ترجمه گوگل]فردیت بخشی ارزشمند و ذاتی شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه ترگمان]Individuality یک بخش ارزشمند و ذاتی شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This book will help you recognize your individuality.
[ترجمه گوگل]این کتاب به شما کمک می کند شخصیت خود را بشناسید
[ترجمه ترگمان]این کتاب به شما کمک می کند فردیت خود را تشخیص دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We like our staff to show their individuality rather than wear a uniform.
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم کارکنان ما به جای پوشیدن لباس فرم، فردیت خود را نشان دهند
[ترجمه ترگمان]ما دوست داریم کارکنان ما به جای اینکه یونیفرم بپوشند، فردیت خود را نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The state often presents a threat to individuality.
[ترجمه گوگل]دولت اغلب تهدیدی برای فردیت است
[ترجمه ترگمان]دولت اغلب تهدیدی برای فردیت احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We should respect individuality.
[ترجمه گوگل]ما باید به فردیت احترام بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما باید به فردیت احترام بگذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His work retained a pronounced individuality and originality that has yet to be properly acknowledged.
[ترجمه گوگل]کار او فردیت و اصالت برجسته ای را حفظ کرده است که هنوز به درستی مورد تایید قرار نگرفته است
[ترجمه ترگمان]کار او شخصیت و اصالت خاصی را حفظ کرد که هنوز به درستی تایید نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the process, it loses individuality.
[ترجمه گوگل]در این فرآیند، فردیت خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]در این فرآیند، فردیت خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخصیت (اسم)
identity, character, being, self, amour-propre, self-esteem, personality, personage, individuality, individuation, selfhood, selfdom

فردیت (اسم)
individuality, selfhood, subjectivity, selfdom

وجود فردی (اسم)
individuality

انگلیسی به انگلیسی

• state of being an individual or separate being; separateness, distinctness, uniqueness
if something has individuality, it is different from all other things and is therefore interesting.

پیشنهاد کاربران

۱. فردیت ۲. شخصیت ۳. فرد
مثال:
Gradually the child becomes aware of his individuality.
به تدریج کودک به شخصیت خود آگاه می شود.
وجه تمایز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : individualize / individuate
✅️ اسم ( noun ) : individuality / individual / individualism / individualist / individualization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : individual / individualist / individualistic / individualized
✅️ قید ( adverb ) : individually

۱ ) ویژگی یا حالت داشتن یک هویت مستقل و جداگانه
The quality of being a seperate existence or individual
۲ ) اصالت orginality ، منحصربفرد ( ی ) uniquness ، بی نظیری
هویت
individuality ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: فردیت
تعریف: مجموع صفاتی که فرد یا چیزی را از هم نوعان و هم جنسانش متمایز می کند
individual: بخش ناپذیر
individuality : بخش ناپذیری

هویت فردی

بپرس