indite

/ˌɪnˈdaɪt//ɪnˈdaɪt/

معنی: درست کردن، نوشتن، تصنیف کردن، انشاء کردن
معانی دیگر: (قدیمی) به صورت ادبی بیان کردن، به شعر درآوردن، منظوم یا منثور کردن، ساختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: indites, inditing, indited
• : تعریف: to put (a speech, story, or the like) into words or writing.

جمله های نمونه

1. This essay is written just for trying to indite article in English.
[ترجمه گوگل]این مقاله صرفا برای تلاش برای indite مقاله به زبان انگلیسی نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله فقط به خاطر تلاش برای نوشتن مقاله در زبان انگلیسی نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And this indite style is closely resulted by his family environment and life expierences.
[ترجمه گوگل]و این سبک غیرمنتظره از نزدیک ناشی از محیط خانوادگی و تجربیات زندگی اوست
[ترجمه ترگمان]و این سبک indite از نزدیک ناشی از محیط خانواده و expierences زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Steve Lopez : I hit to indite this survey, is most Nathaniels.
[ترجمه گوگل]استیو لوپز: من به این نظرسنجی ضربه زدم، اکثر ناتانیل ها هستند
[ترجمه ترگمان](استیو لوپز): من این نظرسنجی را با نام \"استیو لوپز\" (indite this)انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jacob : I will drive I indite Stargate follower falsity this is my clams and butter, man!
[ترجمه گوگل]یعقوب: من رانندگی می‌کنم من اشتباه می‌کنم پیروان دروازه ستاره‌ای، این صدف و کره من است، مرد!
[ترجمه ترگمان]من رانندگی رو با خودم می رسونم و این صدف و کره منه، مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I indite a poem.
[ترجمه گوگل]شعری می گویم
[ترجمه ترگمان] من یه شعر می دونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

نوشتن (فعل)
character, pen, inscribe, write, write down, set down, indite

تصنیف کردن (فعل)
make, compose, indite

انشاء کردن (فعل)
redact, paragraph, write, indite

تخصصی

[زمین شناسی] انشاء کردن، ساختن، درست کردن، تصنیف کردن، نوشتن - همچنین نوعی کانی با فرمول شیمیایی: Fe++In2S4

انگلیسی به انگلیسی

• compose, write in words (poem, speech, etc.)

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To compose or write something formally; to express in written form ✍
🔍 مترادف: Write
✅ مثال: She indited a heartfelt letter to her old friend
نگاشتن

بپرس