indistinguishable

/ˌɪndəˈstɪŋɡwɪʃəbl̩//ˌɪndɪˈstɪŋɡwɪʃəbl̩/

معنی: غیر قابل تشخیص، تمیز ندادنی
معانی دیگر: غیرقابل تمیز دادن، بازنشناختنی، تمیز ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indistinguishably (adv.), indistinguishability (n.)
(1) تعریف: without distinguishing marks or characteristics.
مترادف: identical, same, twin
متضاد: distinct, distinguishable
مشابه: alike, equivalent, one, similar, synonymous

- The twins are indistinguishable from each other.
[ترجمه گوگل] دوقلوها از یکدیگر قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان] دوقلوها از هم قابل تشخیص نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not readily perceived; imperceptible.
مترادف: imperceptible, indiscernible
متضاد: distinguishable
مشابه: indefinite, invisible, obscure, unnoticeable

جمله های نمونه

1. The male of the species is almost indistinguishable from the female.
[ترجمه گوگل]نر این گونه تقریباً از ماده قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]نر این گونه از ماده تقریبا غیرقابل تشخیص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its colour makes the moth indistinguishable from the branch it rests on.
[ترجمه گوگل]رنگ آن باعث می شود که پروانه از شاخه ای که روی آن قرار گرفته است قابل تشخیص نباشد
[ترجمه ترگمان]رنگ آن پروانه را از شاخه جدا می کند که بر روی آن استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Replica weapons are indistinguishable from the real thing.
[ترجمه گوگل]اسلحه های کپی از چیز واقعی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]سلاح های Replica از چیز واقعی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But sincerity was often indistinguishable from self-absorption.
[ترجمه گوگل]اما اخلاص اغلب از خود جذبی قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان]اما صمیمیت اغلب از خود جذب قابل تشخیص نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Multiple sclerosis can cause facial pain indistinguishable from idiopathic trigeminal neuralgia.
[ترجمه گوگل]مولتیپل اسکلروزیس می تواند باعث درد صورت شود که از نورالژی سه قلو ایدیوپاتیک قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]تصلب چند گانه می تواند منجر به pain صورت از idiopathic trigeminal neuralgia شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Religious and political authority were thus indistinguishable, arid leadership in the community was provided by the elected elders and pastors.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اقتدار مذهبی و سیاسی غیرقابل تشخیص بودند، رهبری خشک در جامعه توسط بزرگان و کشیشان منتخب ارائه می شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین قدرت مذهبی و سیاسی غیرقابل تمایز بود، رهبری خشک در جامعه توسط بزرگان و کشیشان انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His words were indistinguishable.
[ترجمه گوگل]کلماتش قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان]کلمات او قابل تشخیص نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Upper-class Christians were indistinguishable from their pagan fellows in their life-style.
[ترجمه گوگل]مسیحیان طبقه بالا در سبک زندگی خود از همنوعان بت پرست خود قابل تشخیص نبودند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان طبقه بالا از افراد pagan خود در سبک زندگی خود قابل تشخیص نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He tasted the cheaper wine and found it indistinguishable from a superior one.
[ترجمه گوگل]او شراب ارزان‌تری را چشید و آن را از شراب برتر تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]او شراب ارزان تر را چشید و فهمید که این شراب از جنس برتر قابل تشخیص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nevertheless every drop, indistinguishable from every other, left a little deposit of sensation, experience, feeling.
[ترجمه گوگل]با این وجود، هر قطره، غیرقابل تشخیص از قطره های دیگر، ذره ای از احساس، تجربه، و احساس به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]با وجود این، هر قطره، که از هر یک از دیگری قابل تشخیص نبود، مقدار اندکی از احساس و تجربه و احساس را به جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Imaginary time is indistinguishable from directions in space.
[ترجمه گوگل]زمان خیالی از جهت ها در فضا قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]زمان خیالی از جهات در فضا غیرقابل تشخیص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is, time is imaginary and is indistinguishable from directions in space.
[ترجمه گوگل]یعنی زمان خیالی است و از جهت های موجود در فضا قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]یعنی زمان فرضی است و از جهات مختلف قابل تشخیص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their facial features are indistinguishable, brightly lit though they are by harsh artificial lights.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های صورت آنها غیرقابل تشخیص است، اگرچه نورهای مصنوعی خشن آنها را روشن می‌کند
[ترجمه ترگمان]چهره آن ها غیرقابل تشخیص، روشن و روشن است، هر چند که آن ها با نور شدید مصنوعی مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some are almost indistinguishable from desktop publishing systems.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها تقریباً از سیستم‌های نشر رومیزی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها تقریبا از سیستم های چاپ دسک تاپ غیرقابل تشخیص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the past, techno artists were sometimes indistinguishable from sound technicians.
[ترجمه گوگل]در گذشته، هنرمندان تکنو گاهی از تکنسین های صدا قابل تشخیص نبودند
[ترجمه ترگمان]در گذشته، هنرمندان تکنولوژی گاهی از technicians صدا قابل تشخیص نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل تشخیص (صفت)
invisible, indiscernible, indistinguishable, indiscoverable

تمیز ندادنی (صفت)
indiscernible, indistinguishable

تخصصی

[ریاضیات] غیر قابل تمایز

انگلیسی به انگلیسی

• indiscernible, imperceptible, indistinct; impossible to differentiate
if two or more things are indistinguishable from each other, they are so similar that it is impossible to tell them apart.

پیشنهاد کاربران

نامتمایز
غیر متمایز: زمانی که چند چیز شبیه هم باشند و تفاوتی بین آنها وجود نداشته باشد.
مثلا 5 سیب غیر متمایز هستند ولی 5 انسان متمایز هستند
غیرقابل هضم، غیرقابل درک
غیر قابل تمییز
اینقدر شبیه که تشخیص تفاوت دو تا چیز از همدیگه، سخت باشه
واضح نبودن

بپرس