indiscernible

/ˌɪndɪˈsɜːrnəbl̩//ˌɪndɪˈsɜːnəbl̩/

معنی: نا پیدا، غیر قابل تشخیص، تمیز ندادنی
معانی دیگر: نامحسوس، نادریاب، دیده نشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indiscernibly (adv.)
• : تعریف: difficult to detect or perceive.
متضاد: discernible, distinguishable
مشابه: indistinguishable

جمله های نمونه

1. The path was almost indiscernible in the mist.
[ترجمه گوگل]مسیر تقریباً در مه قابل تشخیص نبود
[ترجمه ترگمان]جاده نزدیک بود در مه ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The transition was almost indiscernible.
[ترجمه گوگل]انتقال تقریباً غیر قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]این گذر تقریبا indiscernible بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her nod was indiscernible, with no appeal as to what and whom Ezra wanted to talk about.
[ترجمه گوگل]تکان دادن سر او غیرقابل تشخیص بود، بدون هیچ جذابیتی که ازرا می خواهد در مورد چه چیزی و چه کسی صحبت کند
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت تایید تکان می داد و هیچ نشانی از چیزی نبود که ازرا می خواست راجع به آن حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The crack in the windshield was almost indiscernible.
[ترجمه گوگل]ترک شیشه جلو تقریبا غیر قابل تشخیص بود
[ترجمه ترگمان]شکاف شیشه جلوی اتومبیل تقریبا تمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The differences are almost indiscernible.
[ترجمه گوگل]تفاوت ها تقریبا غیر قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]تفاوت ها تقریبا غیرقابل درک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The same or indiscernible objects may be represented several times.
[ترجمه گوگل]اشیاء یکسان یا غیر قابل تشخیص ممکن است چندین بار نمایش داده شوند
[ترجمه ترگمان]اشیا یک سان و یا indiscernible ممکن است چندین بار نمایش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Problem of Indiscernible Counterparts follows from the representationalistic character of works of art.
[ترجمه گوگل]مسئله همتایان غیرقابل تشخیص از ویژگی بازنمایی آثار هنری ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]مساله of Counterparts از ویژگی representationalistic آثار هنری پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lateritical gold deposit is an lately-founded indiscernible and a new type of gold deposit.
[ترجمه گوگل]کانسار طلای جانبی نوعی کانسار جدید طلا است که اخیراً تأسیس شده است
[ترجمه ترگمان]کانسار طلای lateritical یک indiscernible تازه تاسیس و نوع جدیدی از ذخایر طلا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The path was altogether indiscernible in the murky darkness which surrounded them(Sir Walter Scott.
[ترجمه گوگل]مسیر در تاریکی تیره ای که آنها را احاطه کرده بود کاملاً غیرقابل تشخیص بود (سر والتر اسکات
[ترجمه ترگمان]مسیر کاملا مشخص بود در تاریکی تیره که آن ها را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And the Constitution gives to the Executive the right to recognize ambassadors ( indiscernible ).
[ترجمه گوگل]و قانون اساسی به قوه مجریه این حق را می دهد که سفیران را به رسمیت بشناسد (غیر قابل تشخیص)
[ترجمه ترگمان]و قانون اساسی به قوه مجریه این حق را می دهد که سفیران (indiscernible)را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper presents a novel rough set model based on concordance relation, according to which the objects are less indiscernible and tolerant on the basis of classical and tolerant rough sets.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک مدل مجموعه ناهموار جدید مبتنی بر رابطه تطابق ارائه می‌کند که بر اساس آن اجسام بر اساس مجموعه‌های خشن کلاسیک و متحمل کمتر قابل تشخیص و تحمل هستند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مدل مجموعه سخت براساس تطابق با تطابق با توجه به این موضوع ارائه می کند که با توجه به این که اشیا در برابر مجموعه های خشن کلاسیک و تحمل پذیر کم تر indiscernible و بردبار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their eyes are ashen-white, drained of any hint of colour, while an almost indiscernible pupil resides just beneath the eye's surface.
[ترجمه گوگل]چشمان آنها سفید مایل به خاکستری است که از هر رنگی خارج شده است، در حالی که یک مردمک تقریباً غیرقابل تشخیص درست در زیر سطح چشم قرار دارد
[ترجمه ترگمان]چشمانشان سفید و سفید است، هر نشانه ای از رنگ را خالی می کنند، در حالی که یک دانش آموز تقریبا indiscernible درست زیر سطح چشم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a growing body of evidence that children properly treated for mercury poisoning fully recover normal functioning and are indiscernible from their neurotypical peers.
[ترجمه گوگل]شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد کودکانی که به طور مناسب برای مسمومیت با جیوه درمان می شوند، عملکرد طبیعی خود را به طور کامل بازیابی می کنند و از همسالان عصبی خود قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]یک بدن رو به رشد وجود دارد که نشان می دهد کودکان به درستی درمان می شوند و به طور کامل عملکرد نرمال دارند و از همسالان خود خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although we learned how to look at certain things, there seems to be an indiscernible desire for new images, for new perspectives as well as for new knowledge.
[ترجمه گوگل]اگرچه ما یاد گرفتیم که چگونه به چیزهای خاص نگاه کنیم، به نظر می‌رسد میل غیرقابل تشخیصی برای تصاویر جدید، برای دیدگاه‌های جدید و همچنین برای دانش جدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه ما یاد گرفتیم که چگونه به چیزهای خاصی نگاه کنیم، به نظر می رسد که یک میل indiscernible برای تصاویر جدید، برای چشم اندازه ای جدید و همچنین برای دانش جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا پیدا (صفت)
missing, latent, blind, transparent, unclear, inconspicuous, indiscernible

غیر قابل تشخیص (صفت)
invisible, indiscernible, indistinguishable, indiscoverable

تمیز ندادنی (صفت)
indiscernible, indistinguishable

انگلیسی به انگلیسی

• incapable of being discerned, imperceptible
something that is indiscernible cannot be seen or understood clearly; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Impossible to see or clearly distinguish.
_ A black cat is indiscerniblein the dark of the night.

بپرس