indirect

/ˌɪndəˈrekt//ˌɪndɪˈrekt/

معنی: پیچیده، کج، غیر مستقیم، غیر سر راست
معانی دیگر: ناراست، ناراستا، نافرارونی، ناخدنگ، غیرصریح، نارک، کنایه وار، نادرست، نادرستانه، بامیانگیر، باواسطه، انحراف دار، پرپیچ و خم، کژین، کجین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indirectly (adv.), indirectness (n.)
(1) تعریف: not in a straight line, course, or route.
متضاد: direct
مشابه: circuitous, devious

(2) تعریف: of results or consequences, not immediately following from causes.
متضاد: direct

- the indirect effects of living with an alcoholic
[ترجمه گوگل] اثرات غیر مستقیم زندگی با یک الکلی
[ترجمه ترگمان] به طرز غیر مستقیم زندگی با یک الکلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not candid or straightforward, as in speaking; devious.
متضاد: direct, forthright, straight, straightforward
مشابه: oblique, tortuous

جمله های نمونه

1. indirect consequences
نتایج غیرمستقیم

2. an indirect course
مسیر غیر مستقیم

3. direct and indirect taxes
مالیات های مستقیم و غیر مستقیم

4. to ask indirect questions
پرسش های غیرمستقیم کردن

5. he is a clever and indirect individual
او فردی زرنگ و حقه باز است.

6. his friend accused him of indirect dealings
رفیقش او را به اعمال نادرست متهم کرد.

7. The building collapsed as an indirect result of the heavy rain and storms.
[ترجمه گوگل]این ساختمان در نتیجه غیرمستقیم باران شدید و طوفان فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]ساختمان به صورت غیر مستقیم ناشی از باران شدید و طوفان فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The increase in indirect taxation is intended to neutralise the reduction in income tax.
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات غیرمستقیم برای خنثی کردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات غیرمستقیم برای از بین بردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Businesses are feeling the indirect effects from the recession that'sgoing on elsewhere.
[ترجمه گوگل]کسب‌وکارها اثرات غیرمستقیم رکودی که در جاهای دیگر در حال وقوع است را احساس می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کسب و کارها اثرات غیر مستقیم رکود اقتصادی را در جاه ای دیگر احساس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Losing weight is an indirect result of smoking cigarettes.
[ترجمه گوگل]کاهش وزن نتیجه غیر مستقیم کشیدن سیگار است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن وزن، نتیجه غیر مستقیم سیگار کشیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What he said was very indirect.
[ترجمه گوگل]حرفی که زد خیلی غیرمستقیم بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که اون گفت خیلی غیرمستقیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Journalists always have indirect channels for getting information.
[ترجمه گوگل]خبرنگاران همیشه کانال های غیرمستقیم برای کسب اطلاعات دارند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران همیشه کانال های غیرمستقیم برای دریافت اطلاعات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Indirect effects of the fighting include disease and food shortages.
[ترجمه گوگل]اثرات غیر مستقیم جنگ شامل بیماری و کمبود مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان]اثرات غیر مستقیم جنگ شامل بیماری و کمبود مواد غذایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave only an indirect answer.
[ترجمه گوگل]فقط جواب غیر مستقیم داد
[ترجمه ترگمان]فقط یک جواب غیر مستقیم به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government may put an indirect tax on books.
[ترجمه گوگل]دولت ممکن است مالیات غیرمستقیم بر کتاب وضع کند
[ترجمه ترگمان]دولت ممکن است مالیاتی غیر مستقیم بر روی کتاب ها وضع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The increase in indirect taxation is intended to neutralize the reduction in income tax.
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات غیرمستقیم برای خنثی کردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات غیرمستقیم برای خنثی کردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

کج (صفت)
devious, crank, lopsided, indirect, wry, crooked, cater-cornered, sinister, snafu, recurvate, left-hand, sideling

غیر مستقیم (صفت)
devious, sinuous, oblique, backstairs, indirect, tortuous, circular, sideway, mediate

غیر سر راست (صفت)
indirect

تخصصی

[عمران و معماری] ناراست
[برق و الکترونیک] غیر مستقیم
[فوتبال] غیرمستقیم
[ریاضیات] نا سرراست، غیر مستقیم

انگلیسی به انگلیسی

• not direct, circuitous, roundabout; devious, deceitful
something that is indirect is not done or caused directly, but by means of something or someone else.
an indirect route or journey does not use the shortest way between two places.
an indirect answer or reference does not openly mention the thing that is actually being talked about.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : indirectness
✅️ صفت ( adjective ) : indirect
✅️ قید ( adverb ) : indirectly
کژ نگرانه
باواسطه
Indirect stock سهام باواسطه
ناسرراست
ناکام گذاشتن یک اقدام
To indirect acts of aggression as soon as they commence
غیرمستقیم

بپرس