1. In 'Give him the money', 'him' is the indirect object and 'money' is the direct object.
[ترجمه گوگل]در «پول را به او بده»، «او» مفعول غیرمستقیم و «پول» مفعول مستقیم است
[ترجمه ترگمان]به او پول بدهید، او یک شی غیر مستقیم است و پول هدف مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The nail is an indirect object because it is related to the verb through the preposition - on.
[ترجمه گوگل]میخ یک مفعول غیرمستقیم است زیرا از طریق حرف اضافه - on به فعل مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]میخ یک شی غیر مستقیم است زیرا مرتبط با فعل از طریق حرف اضافه می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Reflexive pronouns can be direct or indirect object.
[ترجمه گوگل]ضمایر انعکاسی می توانند مفعول مستقیم یا غیر مستقیم باشند
[ترجمه ترگمان]ضمیر Reflexive می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The indirect object can be used without a preposition, or after "to" or "for".
[ترجمه گوگل]مفعول غیر مستقیم را می توان بدون حرف اضافه یا بعد از «به» یا «برای» استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]شی غیر مستقیم را می توان بدون یک حرف اضافه یا بعد از \" \"یا\" برای \" به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You use object pronouns as the direct or indirect object ofa verb.
[ترجمه گوگل]شما از ضمایر مفعولی به عنوان مفعول مستقیم یا غیرمستقیم یک فعل استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]شما از ضمیر object به عنوان شی مستقیم یا غیرمستقیم ofa استفاده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. When an indirect object is deleted, its cross-reference entry is marked free and it is added to the linked list of free entries.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک شی غیر مستقیم حذف می شود، ورودی متقابل آن به صورت رایگان علامت گذاری می شود و به لیست پیوندی ورودی های رایگان اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک شی غیر مستقیم حذف می شود، ورودی مرجع متقاطع به صورت رایگان مشخص می شود و به فهرست متصل از ورودی های آزاد اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It also performs bounds checking and eliminates indirect object access, even under error conditions.
[ترجمه گوگل]همچنین بررسی کرانه ها را انجام می دهد و دسترسی غیرمستقیم شی را حتی در شرایط خطا حذف می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین کنترل bounds را انجام می دهد و دسترسی به اشیا غیر مستقیم و حتی تحت شرایط خطا را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Besides showing to whom something is done, an indirect object can also show for whom something is done.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اینکه نشان میدهد کاری برای چه کسی انجام میشود، یک شی غیر مستقیم میتواند نشان دهد که کاری برای چه کسی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این نشان دادن کاری که انجام می شود، یک شی غیر مستقیم می تواند نشان دهد که چه کسی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. You should put the direct object after the indirect object.
[ترجمه گوگل]شما باید شی مستقیم را بعد از شی غیر مستقیم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید هدف مستقیم را بعد از شی غیر مستقیم قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In the sentence 'Give Val some cake', 'Val' is the indirect object.
[ترجمه گوگل]در جمله «کیک به وال بدهید»، «وال» مفعول غیرمستقیم است
[ترجمه ترگمان]در این جمله به وال چند تا کیک بده وال هدف غیرمستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We have the subject - she, the object - the hammer, and the indirect object - the nail.
[ترجمه گوگل]ما فاعل داریم - او، مفعول - چکش، و مفعول غیرمستقیم - میخ
[ترجمه ترگمان]ما موضوع - او، موضوع - چکش و شی غیر مستقیم - میخ را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb. In such a case, it is usually used after a preposition.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود در چنین حالتی معمولاً بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of در چنین موردی استفاده شود، معمولا بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It can also follow a plural subject or an indirect object with a plural verb.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند فاعل جمع یا مفعول غیرمستقیم را با فعل جمع دنبال کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین می تواند یک موضوع جمع و یا یک شی غیر مستقیم با یک verb جمع را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Common function words in Japanese include "case markers, " or short sounds which can indicate whether a noun is a subject, direct object, indirect object, etc.
[ترجمه گوگل]واژههای کاربردی رایج در زبان ژاپنی شامل «نشانگرهای موردی» یا صداهای کوتاه هستند که میتوانند نشان دهند که آیا یک اسم فاعل، مفعول مستقیم، مفعول غیرمستقیم و غیره است
[ترجمه ترگمان]کلمات تابع معمول در زبان ژاپنی شامل \"مارکرهای موردی\" یا صداهای کوتاه است که می تواند نشان دهد که یک اسم یک موضوع، هدف مستقیم، شی غیر مستقیم و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید