indirect object

/ˌɪndəˈrektˈɑːbdʒekt//ˌɪndɪˈrektəbˈdʒekt/

معنی: مفعول غیر مستقیم
معانی دیگر: (دستور زبان) مفعول با واسطه، پوییده ی ناراستا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in grammar, the element of a sentence that represents a person or thing that is indirectly affected by the action of the verb, such as "him" in "I made him some tea". (Cf. direct object, subject.)

جمله های نمونه

1. In 'Give him the money', 'him' is the indirect object and 'money' is the direct object.
[ترجمه گوگل]در «پول را به او بده»، «او» مفعول غیرمستقیم و «پول» مفعول مستقیم است
[ترجمه ترگمان]به او پول بدهید، او یک شی غیر مستقیم است و پول هدف مستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The nail is an indirect object because it is related to the verb through the preposition - on.
[ترجمه گوگل]میخ یک مفعول غیرمستقیم است زیرا از طریق حرف اضافه - on به فعل مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]میخ یک شی غیر مستقیم است زیرا مرتبط با فعل از طریق حرف اضافه می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reflexive pronouns can be direct or indirect object.
[ترجمه گوگل]ضمایر انعکاسی می توانند مفعول مستقیم یا غیر مستقیم باشند
[ترجمه ترگمان]ضمیر Reflexive می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The indirect object can be used without a preposition, or after "to" or "for".
[ترجمه گوگل]مفعول غیر مستقیم را می توان بدون حرف اضافه یا بعد از «به» یا «برای» استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]شی غیر مستقیم را می توان بدون یک حرف اضافه یا بعد از \" \"یا\" برای \" به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You use object pronouns as the direct or indirect object ofa verb.
[ترجمه گوگل]شما از ضمایر مفعولی به عنوان مفعول مستقیم یا غیرمستقیم یک فعل استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]شما از ضمیر object به عنوان شی مستقیم یا غیرمستقیم ofa استفاده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When an indirect object is deleted, its cross-reference entry is marked free and it is added to the linked list of free entries.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک شی غیر مستقیم حذف می شود، ورودی متقابل آن به صورت رایگان علامت گذاری می شود و به لیست پیوندی ورودی های رایگان اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک شی غیر مستقیم حذف می شود، ورودی مرجع متقاطع به صورت رایگان مشخص می شود و به فهرست متصل از ورودی های آزاد اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It also performs bounds checking and eliminates indirect object access, even under error conditions.
[ترجمه گوگل]همچنین بررسی کرانه ها را انجام می دهد و دسترسی غیرمستقیم شی را حتی در شرایط خطا حذف می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین کنترل bounds را انجام می دهد و دسترسی به اشیا غیر مستقیم و حتی تحت شرایط خطا را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Besides showing to whom something is done, an indirect object can also show for whom something is done.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اینکه نشان می‌دهد کاری برای چه کسی انجام می‌شود، یک شی غیر مستقیم می‌تواند نشان دهد که کاری برای چه کسی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این نشان دادن کاری که انجام می شود، یک شی غیر مستقیم می تواند نشان دهد که چه کسی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You should put the direct object after the indirect object.
[ترجمه گوگل]شما باید شی مستقیم را بعد از شی غیر مستقیم قرار دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید هدف مستقیم را بعد از شی غیر مستقیم قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the sentence 'Give Val some cake', 'Val' is the indirect object.
[ترجمه گوگل]در جمله «کیک به وال بدهید»، «وال» مفعول غیرمستقیم است
[ترجمه ترگمان]در این جمله به وال چند تا کیک بده وال هدف غیرمستقیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have the subject - she, the object - the hammer, and the indirect object - the nail.
[ترجمه گوگل]ما فاعل داریم - او، مفعول - چکش، و مفعول غیرمستقیم - میخ
[ترجمه ترگمان]ما موضوع - او، موضوع - چکش و شی غیر مستقیم - میخ را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb. In such a case, it is usually used after a preposition.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود در چنین حالتی معمولاً بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of در چنین موردی استفاده شود، معمولا بعد از حرف اضافه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A reflexive pronoun can also be used as the indirect object of a verb.
[ترجمه گوگل]یک ضمیر بازتابی همچنین می تواند به عنوان مفعول غیرمستقیم یک فعل استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک pronoun می تواند به عنوان هدف غیرمستقیم of استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It can also follow a plural subject or an indirect object with a plural verb.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند فاعل جمع یا مفعول غیرمستقیم را با فعل جمع دنبال کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین می تواند یک موضوع جمع و یا یک شی غیر مستقیم با یک verb جمع را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Common function words in Japanese include "case markers, " or short sounds which can indicate whether a noun is a subject, direct object, indirect object, etc.
[ترجمه گوگل]واژه‌های کاربردی رایج در زبان ژاپنی شامل «نشانگرهای موردی» یا صداهای کوتاه هستند که می‌توانند نشان دهند که آیا یک اسم فاعل، مفعول مستقیم، مفعول غیرمستقیم و غیره است
[ترجمه ترگمان]کلمات تابع معمول در زبان ژاپنی شامل \"مارکرهای موردی\" یا صداهای کوتاه است که می تواند نشان دهد که یک اسم یک موضوع، هدف مستقیم، شی غیر مستقیم و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفعول غیر مستقیم (اسم)
indirect object

انگلیسی به انگلیسی

• (grammar) person or thing indirectly affected by the action of the verb (i.e. "him" in "give him the book")

پیشنهاد کاربران

برابر نهاد پارسی این واژه /کنش پذیر نارک/ یا مفعول غیر مستقیم میباشد
مفعول غیر مسقیم

بپرس