indignity

/ˌɪnˈdɪɡnəti//ɪnˈdɪɡnɪti/

معنی: هتک ابرو
معانی دیگر: بی احترامی، توهین، خوارداشت، تحقیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: indignities
• : تعریف: something that offends or injures one's dignity; humiliation or insult.
مترادف: affront, humiliation, insult, slight
مشابه: cut, discourtesy, offense, outrage, wound

جمله های نمونه

1. The chairman suffered the indignity of being refused admission to the meeting.
[ترجمه گوگل]رئیس از عدم پذیرش در جلسه متحمل اهانت شد
[ترجمه ترگمان]رئیس از اهانت به پذیرش در جلسه رنج برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Later, he suffered the indignity of having to flee angry protesters.
[ترجمه گوگل]بعداً، او از اینکه مجبور شد از معترضان خشمگین فرار کند، دچار خواری شد
[ترجمه ترگمان]بعدا او از توهین به معترضان خشمگین رنج برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Two of the diplomats suffered the indignity of being arrested.
[ترجمه گوگل]دو تن از دیپلمات‌ها به دلیل دستگیری از شرمساری رنج بردند
[ترجمه ترگمان]دو نفر از دیپلمات ها این توهین را تحمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clint suffered the indignity of being called 'Puppy' in front of his girlfriend.
[ترجمه گوگل]کلینت از این که در مقابل دوست دخترش "توله سگ" خوانده می شد، دچار اهانت شد
[ترجمه ترگمان]کلینت \"به خاطر این بود که جلوی دوست دخترش\" سگی \"called\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I had to endure the indignity of being strip-searched for drugs.
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم این اهانت را تحمل کنم که تحت تعقیب مواد مخدر قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]من مجبور بودم که the رو تحمل کنم و دنبال مواد می گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many women have suffered the indignity of being sexually harassed.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان از آزار و اذیت جنسی رنج برده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان از بی حرمتی جنسی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did not like to recall the indignity of it.
[ترجمه گوگل]او دوست نداشت اهانت آن را به خاطر بیاورد
[ترجمه ترگمان]دوست نداشت the را به یاد بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And now comes the final indignity - excommunication from Cluedo.
[ترجمه گوگل]و اکنون آخرین تحقیر می آید - تکفیر از کلودو
[ترجمه ترگمان]و اکنون آخرین توهین و تکفیر از Cluedo به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She forgot the indignity of the position in the advance of a tingling awareness.
[ترجمه گوگل]او هتک حرمت موقعیت را در پیش از یک آگاهی گزگز فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]او the را که در پیش داشت از یاد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was the surprise and indignity of watching the yellow stain spread which made me wince.
[ترجمه گوگل]تعجب و هتک حیثیت تماشای لکه زرد پخش شد که مرا به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]تعجب و شرمساری این بود که مبادا لکه زردی که مرا ناراحت کرده بود تماشا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After all, I had made him suffer an indignity.
[ترجمه گوگل]از این گذشته، من او را دچار یک خواری کرده بودم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من او را مجبور کرده بودم که او را ناراحت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For Annie, this was the final indignity.
[ترجمه گوگل]برای آنی، این آخرین تحقیر بود
[ترجمه ترگمان] برای \"آنی\"، این آخرین indignity بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An indignity for the noble halibut and a waste of natural resources.
[ترجمه گوگل]هتک حرمت برای هالیبوت نجیب و هدر دادن منابع طبیعی
[ترجمه ترگمان]بی حرمتی برای the شریف و هدر دادن منابع طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He suffered insult and indignity in silence.
[ترجمه گوگل]او در سکوت متحمل توهین و اهانت شد
[ترجمه ترگمان]او در سکوت از توهین و هتک حرمت رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But this bird was spared that indignity.
[ترجمه گوگل]اما این پرنده از آن حقارت در امان ماند
[ترجمه ترگمان]اما این پرنده از این توهین معاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هتک ابرو (اسم)
indignity

انگلیسی به انگلیسی

• humiliation, insult, injury to dignity, affront
an indignity is something that makes you feel embarrassed or humiliated; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بی احترامی. بی حرمتی. تحقیر. توهین
مثال:
The prisoners suffered many indignities. [indignity]
زندانی ها بی حرمتی ها {و تحقیر های} زیادی را تحمل کردند.
a never ending litany of indignities and health problems
یه فهرست بلند بالای بی پایان از حقارت و بیماری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : indignify
✅️ اسم ( noun ) : indignity / indignation
✅️ صفت ( adjective ) : indignant
✅️ قید ( adverb ) : indignantly
...
[مشاهده متن کامل]

❗️نکته: فعل indignify یک فعل منسوخ است و دیگر استفاده نمی شود اما اسم، صفت و قید آن به طور کاملا رایج استفاده می شوند

shame
embarrassment
humiliation
mortification
loss of self - respect
loss of pride
degradation
disgrace
dishonour
شرم، تحقیر، خواری، حقارت.
هتک حرمت

بپرس