indigent

/ˈɪndɪdʒənt//ˈɪndɪdʒənt/

معنی: تهی، خالی، تهی دست، تنگدست
معانی دیگر: مستمند، فقیر، بی چیز، ندار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: without financial means to live; needy; poor.
مترادف: destitute, impecunious, insolvent, needy, penniless, penurious, poor
متضاد: affluent, opulent, wealthy
مشابه: bankrupt, mendicant

- Many indigent people become homeless.
[ترجمه گوگل] بسیاری از افراد بی بضاعت بی خانمان می شوند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم فقیر بی خانمان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: indigently (adv.)
• : تعریف: one who lacks financial means to live, or such people as a class or group.
مترادف: beggar, pauper, the poor
مشابه: mendicant, poor

- Money from the church helped construct a home for the indigent.
[ترجمه گوگل] پول کلیسا به ساختن خانه ای برای فقرا کمک کرد
[ترجمه ترگمان] پول کلیسا به ساخت خانه ای برای فقرا کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. So Knapman, an indigent, is stuck at the hospital trying to figure a way out of the mess.
[ترجمه گوگل]بنابراین کنپمن، یک فرد بی بضاعت، در بیمارستان گیر افتاده است و سعی می کند راهی برای رهایی از این آشفتگی بیابد
[ترجمه ترگمان]بنابراین Knapman، an در بیمارستان گیر کرده و سعی دارند راهی برای خارج شدن از این وضع پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Poverty was merely the lot of the indigent.
[ترجمه گوگل]فقر فقط سهم فقرا بود
[ترجمه ترگمان]فقر فقط فقرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They hardly imagined that there were so many indigent, yearning, crooked, canny inheritors on the earth.
[ترجمه گوگل]آن‌ها به سختی تصور می‌کردند که این همه وارث فقیر، مشتاق، کج‌رو و زیرک روی زمین وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به زحمت تصور می کردند که عده زیادی از مردم فقیر، مشتاق، زیرک و عاقل روی زمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Another fast growing category is the indigent elderly population in nursing homes.
[ترجمه گوگل]دسته دیگری که به سرعت در حال رشد هستند، جمعیت سالمندان بی بضاعت در خانه های سالمندان است
[ترجمه ترگمان]یک گروه رشد سریع دیگر، جمعیت سالمندان فقیر در خانه های سالمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Was this some indigent artist he had picked up with in Paris?
[ترجمه گوگل]آیا این هنرمند فقیری بود که در پاریس با او آشنا شده بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا این یک نقاش تهیدست در پاریس بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With the increasing of Substance, the spiritual resource indigent.
[ترجمه گوگل]با افزایش مواد، منابع معنوی از بین می رود
[ترجمه ترگمان]با افزایش مواد لازم، منابع معنوی گدایی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A judge normally appoints the attorney for an indigent defendant at the defendant's first court appearence.
[ترجمه گوگل]یک قاضی معمولاً در اولین حضور متهم در دادگاه، وکیل یک متهم فقیر را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]یک قاضی به طور معمول وکیل را به عنوان یک متهم فقیر در دادگاه اول متهم منصوب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most individual indigent people facing charges used to defense attorneys from state - founded state - funded public defender offices.
[ترجمه گوگل]بیشتر افراد بی بضاعتی که با اتهام مواجه بودند، از وکلای مدافع دفاتر مدافع عمومی ایالتی استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]اغلب افراد فقیر اغلب با اتهاماتی که برای وکلای مدافع از دفاتر مدافع دولت دولتی ایجاد شده است مواجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most indigent people facing charges use defense attorneys from state-funded public defender offices.
[ترجمه گوگل]اکثر افراد بی بضاعتی که با اتهام مواجه هستند، از وکلای مدافع دفاتر مدافع عمومی با بودجه دولتی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب مردم فقیر با اتهاماتی از وکلای مدافع دولت از دفاتر مدافع دولتی دولتی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His single - mindedness was forged in indigent childhood.
[ترجمه گوگل]تک فکری او در دوران کودکی فقیر شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]single در دوران بچگی indigent ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The town government is responsible for assistance to indigent people.
[ترجمه گوگل]دولت شهر مسئول کمک به مردم بی بضاعت است
[ترجمه ترگمان]دولت این شهر مسئول کمک به فقرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Contract attorneys have pushed the deficit in the county's indigent legal defense offices to more than $ 8 million.
[ترجمه گوگل]وکلای قراردادی کسری دفاتر دفاع حقوقی مستضعف شهرستان را به بیش از 8 میلیون دلار رسانده اند
[ترجمه ترگمان]وکلای این قرارداد کسری بودجه را در دفاتر وکلای مدافع فقرا به بیش از ۸ میلیون دلار کاهش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The big entitlement programs should be privatized, he says, leaving only a low safety net for the indigent.
[ترجمه گوگل]او می گوید که برنامه های بزرگ استحقاقی باید خصوصی شوند و تنها یک شبکه ایمنی پایین برای افراد فقیر باقی بماند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که برنامه های استحقاقی بزرگ باید خصوصی شوند و تنها یک تور ایمنی پایین برای فقرا باقی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even medical care is available on demand at most public hospitals to indigent people with no money.
[ترجمه گوگل]حتی مراقبت های پزشکی در اکثر بیمارستان های دولتی برای افراد بی بضاعت بدون پول در دسترس است
[ترجمه ترگمان]حتی مراقبت های پزشکی در مورد تقاضا در اغلب بیمارستان های عمومی به مردم فقیر بدون هیچ پولی در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهی (صفت)
basic, barren, void, null, empty, hollow, vain, vacuous, jejune, devoid, inane, deadhead, indigent

خالی (صفت)
void, empty, hollow, vacuous, destitute, deprived, vacant, coreless, unoccupied, indigent, unloaded, uncharged, tenantless

تهی دست (صفت)
impecunious, depauperate, indigent, unfunded, empty-handed

تنگدست (صفت)
indigent, underprivileged

انگلیسی به انگلیسی

• poor, impoverished, needy, destitute
poor person, one who lacks money and other basic necessities

پیشنهاد کاربران

متضرر
تهی دست ، تنگ دست ، مفلس
معادل های بهتری هستند نسبت به فقیر
چون indigent یک کلمه ی رسمی هست
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : indigence
✅️ صفت ( adjective ) : indigent
✅️ قید ( adverb ) : _
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
🖊 توضیح: extremely poor; penniless
✅ مثال: Even medical care is available on demand at most public hospitals to indigent people with no money.
indigent
فقیر
Needy
مُفلِس
فقیر. . تهی . تنگدست. .
My parents always help the indigent people. .

بپرس