1. he indicted the people for not resisting tyrannyاو مردم را به خاطر اینکه در برابر بیدادگری مقاومت نکرده بودند،مقصر دانست.2. he was indicted for murderاو را متهم به قتل کردند (و به دادگاه بردند).
1 - متهم شده 2 - محکوم شدهحکم جلب ( معنی اولیه اش نیست ولی میتونه این معنی رو هم بده )متهم، محکوم+ عکس و لینک