indices

/ˈɪndəˌsiz//ˈɪndɪsiːz/

جمع واژه ی: index، صورت جمع کلمه index

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a pl. of index.

جمله های نمونه

1. The mean proliferation indices within compartments were nearly identical for both assays.
[ترجمه گوگل]میانگین شاخص‌های تکثیر در محفظه‌ها برای هر دو سنجش تقریباً یکسان بود
[ترجمه ترگمان]شاخص های تکثیر متوسط در داخل محفظه تقریبا برای هر دو سنجش مشابه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Quantitative indices have considerable appeal for organizations, since they are easily handled and appear to be relatively unproblematic.
[ترجمه گوگل]شاخص های کمی جذابیت قابل توجهی برای سازمان ها دارند، زیرا آنها به راحتی قابل کنترل هستند و به نظر می رسد نسبتاً بدون مشکل هستند
[ترجمه ترگمان]شاخص های کمی برای سازمان ها جذابیت قابل توجهی دارند، چرا که به راحتی مدیریت می شوند و به نظر می رسد نسبتا مشکل ساز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such indices should indicate those stages where the use of robotic-techniques would offer the greatest potential savings and improvements in productivity.
[ترجمه گوگل]چنین شاخص هایی باید مراحلی را نشان دهند که در آن استفاده از تکنیک های رباتیک بیشترین صرفه جویی و بهبود بالقوه را در بهره وری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]چنین شاخص هایی باید این مراحل را نشان دهند که در آن استفاده از تکنیک های رباتیک، بزرگ ترین صرفه جویی بالقوه و بهبود بهره وری را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The indices examined all improved significantly to within the normal range after one year on diet.
[ترجمه گوگل]شاخص های مورد بررسی پس از یک سال رژیم غذایی همه به طور قابل توجهی در محدوده نرمال بهبود یافتند
[ترجمه ترگمان]این شاخص ها همگی بعد از یک سال رژیم غذایی، همه بهبود قابل توجهی را در محدوده نرمال مورد بررسی قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The clinical indices and laboratory measurements were made within one week of having the bowel scan.
[ترجمه گوگل]شاخص های بالینی و اندازه گیری های آزمایشگاهی در عرض یک هفته پس از انجام اسکن روده انجام شد
[ترجمه ترگمان]شاخص های بالینی و اندازه گیری های آزمایشگاهی در عرض یک هفته پس از اسکن روده انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Indices of success in compliance systems are more elusive for field staff to attain than in sanctioning systems.
[ترجمه گوگل]دستیابی به شاخص های موفقیت در سیستم های انطباق برای کارکنان میدانی نسبت به سیستم های تحریم گریزان تر است
[ترجمه ترگمان]شاخص های موفقیت در سیستم های مطاوعت بیشتر برای کارکنان می دانی برای دست یابی به سیستم در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the rules by which such indices are assigned to words are not totally reliable.
[ترجمه گوگل]با این حال، قوانینی که توسط آن چنین شاخص هایی به کلمات اختصاص داده می شود، کاملاً قابل اعتماد نیستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، قوانینی که چنین شاخص هایی برای کلمات اختصاص داده می شوند کاملا قابل اعتماد نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Scant weight is given to indices of economic deprivation, such as unemployment levels and proportions of children or families in receipt of Supplementary Benefit.
[ترجمه گوگل]به شاخص‌های محرومیت اقتصادی، مانند سطح بیکاری و نسبت فرزندان یا خانواده‌های دریافت‌کننده مزایای تکمیلی، وزن کمی داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]وزن Scant به شاخص های محرومیت اقتصادی، مانند سطح بیکاری و نسبت های کودکان و یا خانواده در دریافت مزایای تکمیلی، داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Figure 2 shows the percentile proliferation indices obtained with the two methods.
[ترجمه گوگل]شکل 2 شاخص های تکثیر صدک به دست آمده با دو روش را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]شکل ۲ شاخص گسترش درصدی را نشان می دهد که با دو روش به دست آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Financial betting-or spread bets on stock indices and individual shares-continued to make the biggest contribution.
[ترجمه گوگل]شرط بندی مالی - یا شرط بندی های اسپرد بر روی شاخص های سهام و سهام فردی - همچنان بیشترین سهم را داشته است
[ترجمه ترگمان]شرط بندی مالی - یا افزایش شرط روی شاخص های سهام و سهام فردی - همچنان بیش ترین سهم را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These indices have an international reputation and require constant supervision and maintenance to ensure that they satisfactorily reflect market developments.
[ترجمه گوگل]این شاخص‌ها شهرت بین‌المللی دارند و نیاز به نظارت و نگهداری مداوم دارند تا اطمینان حاصل شود که به طور رضایت‌بخشی تحولات بازار را منعکس می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این شاخص ها دارای اعتبار بین المللی هستند و نیازمند نظارت و نگهداری مداوم هستند تا اطمینان حاصل شود که آن ها بطور رضایت بخشی پیشرفت های بازار را منعکس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Labelling indices remained essentially unchanged in those patient who underwent biopsy twice.
[ترجمه گوگل]شاخص های برچسب گذاری اساساً در بیمارانی که دو بار تحت بیوپسی قرار گرفتند بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه ترگمان]شاخص های Labelling اساسا در آن بیمارانی که دو بار نمونه برداری کردند بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This suggests that such indices are unlikely to provide useful markers for the identification of colorectal cancer risk as previously proposed.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که چنین شاخص هایی بعید است که نشانگرهای مفیدی را برای شناسایی خطر سرطان کولورکتال همانطور که قبلاً پیشنهاد شده بود ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که چنین شاخص هایی احتمالا برای شناسایی خطر سرطان روده بزرگ که قبلا پیشنهاد شده بودند، بعید به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is facile to employ cost of living indices or indices of neo-natal mortality without knowing how the figures are calculated.
[ترجمه گوگل]استفاده از شاخص های هزینه زندگی یا شاخص های مرگ و میر نوزادان بدون اطلاع از نحوه محاسبه ارقام آسان است
[ترجمه ترگمان]آسان است که هزینه شاخص های زنده یا شاخص های مرگ و میر ناشی از زایمان را بدون اطلاع از چگونگی محاسبه ارقام به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] زیرنویس ها، اندیس ها، زیرنگاشت ها

انگلیسی به انگلیسی

• indices is a plural of index.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم dic ( به صورت dict هم نوشته می شود )
📌 این ریشه، معادل "say" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "say" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Dictionary: tells how to ‘say’ words
🔘 Addict: ‘speaks’ heavily towards something
🔘 Predict: ‘say’ beforehand
🔘 Contradict: ‘say’ against
🔘 Valedictorian: one who ‘says’ farewell
🔘 Dictate: ‘say’ words to another
🔘 Dedicate: to ‘say’ for another
🔘 Verdict: ‘speaking’ of the truth
🔘 Vindicate: ‘say’ to be free from something
🔘 Indicate: ‘say’ to make known
🔘 Dictator: ‘sayer’ of rules
🔘 Predicament: result when one ‘speaks’ too quickly, or before she should
🔘 Abdicate: If someone abdicates, they give up their responsibility for something, such as a king's transfer of power when he gives up his throne
🔘 Predicament: If you are in a predicament, you are in a difficult situation or unpleasant mess that is hard to get out of
🔘 Dedicate: When you dedicate yourself to something, you spend a lot of time and effort doing it
🔘 Adjudication: the final judgment in a legal proceeding
🔘 Adjudicator: a person who studies and settles conflicts and disputes
🔘 Indicate: be a signal for or a symptom of
🔘 Indication: something that serves to indicate or suggest
🔘 Indicator: a number or ratio ( a value on a scale of measurement ) derived from a series of observed facts
🔘 Indices: Indices is the plural form of the word 'index' which means: a guide at the back of a book that tells you where you can find information in the book
🔘 Injudicious: lacking or showing lack of judgment or discretion
🔘 Judicature: an assembly ( including one or more judges ) to conduct judicial business
🔘 Judicial: decreed by or proceeding from a court of justice
🔘 Judiciary: persons who administer justice
🔘 Juridical: of or relating to the law or jurisprudence
🔘 Predicate: make the ( grammatical ) predicate in a proposition
🔘 Prejudicial: ( sometimes followed by "to" ) causing harm or injury

نشانگرها ، شاخص ها
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Signs or indicators 📈
🔍 مترادف: Signs
✅ مثال: The indices of economic growth include GDP and employment rates
indices = indexes
شاخص ها
شاخص ها در بازار سرمایه

بپرس