indexed

جمله های نمونه

1. many persian books are not indexed
بسیاری از کتاب های فارسی فهرست راهنما ندارند.

انگلیسی به انگلیسی

• placed in an index, classified, categorized; containing an index

پیشنهاد کاربران

1 - یک نوع مد رنگی در نرم افزار های گرافیکی میباشد
2 - به معنی جدول میباشد
فهرست بندی شده
دارای فهرست = فهرست دار
دارای فهرست راهنما
اندیس دار
شاخص دار شده

بپرس