indexation

/ˈɪnˌdekˈseɪʃən//ˌɪndekˈseɪʃən/

ارزش ترازی (رجوع شود به: index-)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the automatic adjustment of wages, prices, interest rates, or other economic factors to a cost-of-living index.

جمله های نمونه

1. Indexation of pay rises to productivity will give people an incentive to work harder.
[ترجمه همباشی] شاخص افزایش حقوق به بهره وری به مردم انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
|
[ترجمه گوگل]شاخص‌سازی افزایش دستمزد به بهره‌وری به مردم انگیزه می‌دهد تا سخت‌تر کار کنند
[ترجمه ترگمان]افزایش دست مزد به بهره وری به مردم انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reforms usually begin with extra indexation and more frequent adjustment of controlled interest rates.
[ترجمه گوگل]اصلاحات معمولاً با شاخص‌سازی اضافی و تعدیل مکرر نرخ‌های بهره کنترل‌شده آغاز می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اصلاحات معمولا با indexation اضافی و تنظیم مکرر نرخ های بهره کنترل شده آغاز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a long history of indexation proposals for living with inflation.
[ترجمه گوگل]سابقه طولانی پیشنهادهای شاخص سازی برای زندگی با تورم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سابقه ای طولانی در indexation پیشنهاد برای زندگی با تورم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Thus, the portfolio of indexation fund should be guided by passive in stead of active investment.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پرتفوی صندوق نمایه سازی باید به جای سرمایه گذاری فعال، منفعل هدایت شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پورتفولیوی صندوق indexation باید توسط منفعل به جای سرمایه گذاری فعال هدایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Although some wage indexation schemes have been dismantled, the reform of labor markets has been slow.
[ترجمه گوگل]اگرچه برخی از طرح‌های شاخص‌سازی دستمزد برچیده شده است، اصلاح بازارهای کار کند بوده است
[ترجمه ترگمان]اگرچه برخی از طرح های indexation کاهش یافته است، اما اصلاح بازارهای کار کند بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main snag about indexation lay in the indexation of wages.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی شاخص‌سازی در شاخص‌سازی دستمزدها نهفته است
[ترجمه ترگمان]یک مانع اصلی در مورد indexation که در the قرار داشت قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For an asset disposed of after 5 April 198 a form of relief known as an indexation allowance may be claimed.
[ترجمه گوگل]برای دارایی‌ای که پس از 5 آوریل 198 واگذار می‌شود، می‌توان نوعی تسهیلات موسوم به کمک هزینه شاخص‌سازی را مطالبه کرد
[ترجمه ترگمان]برای یک دارایی که بعد از ۵ آوریل ۱۹۸ به عنوان یک کمک هزینه indexation شناخته می شود، ممکن است ادعا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, China's iron and steel enterprises and can not accept the price indexation.
[ترجمه گوگل]با این حال، شرکت های آهن و فولاد چین و نمی توانند شاخص بندی قیمت را بپذیرند
[ترجمه ترگمان]با این حال شرکت های آهن و فولاد چین نمی توانند قیمت indexation را بپذیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adjustment of prices or salaries in accordance with changes in economic indicators (economics)
indexation is the system of making wages, interest rates, pensions and so on linked to an index which measures inflation or the cost of living.

پیشنهاد کاربران

بپرس