indeterminacy

/ˌɪndɪˈtɜːrmɪnəsi//ˌɪndɪˈtɜːmɪnəsi/

معنی: نا معلومی، بی تکلیفی، پادر هوایی
معانی دیگر: نامعینی، تعیین ناپذیری، نا مشخصی

جمله های نمونه

1. to eliminate indeterminacy
رفع ابهام کردن

2. But this indeterminacy should not, and ultimately can not, be hidden or brought together under a single overarching account.
[ترجمه گوگل]اما این عدم قطعیت نباید و در نهایت نمی‌تواند پنهان شود یا تحت یک حساب فراگیر جمع شود
[ترجمه ترگمان]اما این نامعلومی نباید، و در نهایت نمی تواند، تحت یک حساب فراگیر، پنهان یا به وجود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He uses the indeterminacy of language to convey, through a single utterance, two very different propositions to the audience.
[ترجمه گوگل]او از عدم تعین زبان استفاده می کند تا از طریق یک گفتار واحد، دو گزاره بسیار متفاوت را به مخاطب منتقل کند
[ترجمه ترگمان]او از the زبان برای انتقال، از طریق یک جمله، دو گزاره متفاوت برای مخاطب استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They do not exhibit the semantic indeterminacy characteristic of poetic metaphors.
[ترجمه گوگل]آنها عدم تعین معنایی مشخصه استعاره های شاعرانه را نشان نمی دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها ویژگی indeterminacy معنایی of شاعرانه را نمایش نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Complicating things, as usual, is the Heisenberg indeterminacy principle, which puts strict limits on how precisely one can measure the frequency of a single photon.
[ترجمه گوگل]پیچیدگی همه چیز، طبق معمول، اصل عدم تعین هایزنبرگ است، که محدودیت های دقیقی را در مورد اینکه چگونه می توان فرکانس یک فوتون را اندازه گیری کرد، تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]همان طور که معمول است، مساله پیچیده (هایزنبرگ)است که محدودیت های شدیدی را در مورد چگونگی اندازه گیری دقیق فرکانس یک فوتون مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With its semantic indeterminacy, fuzzy language is often pragmatically justified and thus enjoys popularity in communication.
[ترجمه گوگل]با عدم تعین معنایی خود، زبان فازی اغلب به صورت عملی توجیه می شود و بنابراین از محبوبیت در ارتباطات برخوردار است
[ترجمه ترگمان]با عدم تخصیص معنایی آن، زبان فازی اغلب به طور واقع بینانه توجیه می شود و بنابراین در ارتباط محبوبیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Became the indeterminacy of separated result exists in BSS algorithm, it will make mistakes in the recomposition from separated signals.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که عدم قطعیت نتایج جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در ترکیب مجدد از سیگنال های جدا شده اشتباه می کند
[ترجمه ترگمان]به علت این که عدم تعیین ناشی از یک نتیجه از هم جدا شده در الگوریتم BSS وجود دارد، در the از سیگنال های جدا شده اشتباه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indeterminacy of translation originates from the indeterminacy of meaning and the inscrutability of reference.
[ترجمه گوگل]نامعین بودن ترجمه از نامعین بودن معنا و غیرقابل تشخیص بودن مرجع سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]indeterminacy ترجمه از the معنا و the مرجع نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The essence of security portfolio risk is the indeterminacy of the security value movement.
[ترجمه گوگل]جوهر ریسک پورتفولیوی امنیتی نامشخص بودن حرکت ارزش امنیتی است
[ترجمه ترگمان]ماهیت ریسک پورتفولیوی امنیتی عدم تعین هویت جنبش ارزش امنیتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to the indeterminacy of the source text and the inaccessibility of the author's intention, the translator has to interpret the source text with the interference of his pre-understanding.
[ترجمه گوگل]به دلیل نامشخص بودن متن مبدأ و دست نیافتنی بودن قصد نویسنده، مترجم مجبور است متن مبدأ را با تداخل پیش فهم خود تفسیر کند
[ترجمه ترگمان]به علت نامعلومی متن مبدا و عدم دسترسی به قصد نویسنده، مترجم باید متن مبدا را با دخالت درک پیش از درک خود تفسیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The aerarian auspice appear scarcity and indeterminacy while the other public department 's effect is enlarged constantly.
[ترجمه گوگل]قائل به نظر می رسد کمیابی و عدم قطعیت است در حالی که اثر بخش عمومی دیگر به طور مداوم افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در حالی که اثر بخش عمومی به طور مداوم گسترش می یابد، aerarian auspice به شکل کمیابی و عدم تعیین ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of the indeterminacy of traffic flow, there exists certain risk for vehicle navigation.
[ترجمه گوگل]به دلیل نامشخص بودن جریان ترافیک، خطر خاصی برای ناوبری وسیله نقلیه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم امکان جریان ترافیک، خطر خاصی برای جهت یابی خودرو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In rod-plate oil-paper combination insulation, more indeterminacy exists in the relation among the field strength under polarity reversal, the size and position of pressboard .
[ترجمه گوگل]در عایق ترکیبی میله-صفحه روغن-کاغذ، عدم قطعیت بیشتری در رابطه بین قدرت میدان تحت معکوس شدن قطبیت، اندازه و موقعیت تخته پرس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد عایق بندی ترکیبی نفت - کاغذ، تفکیک پذیری بیشتر در رابطه بین مقاومت میدان تحت reversal قطبیت، اندازه و موقعیت of وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vague text refers to the text with semantic indeterminacy.
[ترجمه گوگل]متن مبهم به متنی با عدم تعین معنایی اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]متن Vague به متن با indeterminacy معنایی اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا معلومی (اسم)
doubt, ambiguity, indeterminacy, incertitude, indefiniteness, uncertainty

بی تکلیفی (اسم)
suspension, indeterminacy, deadlock, unconventionality

پادر هوایی (اسم)
indeterminacy

تخصصی

[عمران و معماری] نامعینی
[ریاضیات] ابهام

انگلیسی به انگلیسی

• uncertainty, lack of definition, lack of clarity, ambiguity; indecisiveness, undecidedness, lack of resolution
indeterminacy is the quality of being uncertain or vague.

پیشنهاد کاربران

بپرس