indescribable

/ˌɪndəˈskraɪbəbl̩//ˌɪndɪˈskraɪbəbl̩/

معنی: نا معلوم، وصف ناپذیر، توصیف ناپذیر
معانی دیگر: شرح ندادنی، غیرقابل توصیف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indescribably (adv.), indescribability (n.), indescribableness (n.)
• : تعریف: not capable of being described; beyond description.
متضاد: describable

جمله های نمونه

1. an indescribable affinity has kept hossein and parvin close together
علاقه ی متقابل غیر قابل وصفی حسین و پروین را به هم نزدیک نگه داشته است.

2. the indescribable magnetism of his face
جذبه ی وصف ناپذیر چهره ی او

3. you are indescribable because you cannot be fitted into any description
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی

4. her euphoria at seeing her lost child was indescribable
شادی او از دیدن فرزند گمشده اش در وصف نمی گنجید.

5. the poet looked at his own book of poems with indescribable satisfaction
شاعر با خشنودی وصف ناپذیر به کتاب اشعار خود نگاه کرد.

6. I felt a sense of indescribable relief.
[ترجمه گوگل]احساس آرامش وصف ناپذیری داشتم
[ترجمه ترگمان]احساس آسودگی عجیبی به من دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unlimited discomfort would of course be indescribable.
[ترجمه گوگل]ناراحتی نامحدود البته غیرقابل توصیف خواهد بود
[ترجمه ترگمان]البته ناراحتی نامحدود مسلما توصیف ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pain was indescribable.
[ترجمه گوگل]درد وصف نشدنی بود
[ترجمه ترگمان]درد وصف ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is an indescribable sense of community here.
[ترجمه گوگل]اینجا حس اجتماعی وصف ناپذیری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اینجا احساس اجتماعی عجیبی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They suffered from pains in the head or indescribable sensations of uneasiness in the bowels.
[ترجمه گوگل]آنها از درد در سر یا احساس ناراحتی وصف ناپذیر در روده رنج می بردند
[ترجمه ترگمان]در دل احساس ناراحتی و اضطراب شدیدی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alexander's disappointment was indescribable; he now thought that he would never again be able to have more than temporary relief.
[ترجمه گوگل]ناامیدی اسکندر غیرقابل توصیف بود او اکنون فکر می کرد که دیگر هرگز نمی تواند بیش از یک تسکین موقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ناامیدی الکساندر وصف ناپذیر بود؛ اکنون فکر می کرد که دیگر نمی تواند بیش از این آرامش موقتی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a space around it, an indescribable presence.
[ترجمه گوگل]فضایی در اطراف آن وجود دارد، حضوری وصف ناپذیر
[ترجمه ترگمان]یک فضای اطراف آن، یک حضورش غیرقابل توصیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The scene was one of indescribable beauty.
[ترجمه گوگل]صحنه زیبایی وصف ناپذیری داشت
[ترجمه ترگمان]این صحنه یکی از زیبایی وصف ناشدنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Indescribable be perturbed. World-weary. Want to commit suicide, how to do?
[ترجمه گوگل]وصف ناپذیر آشفته شود خسته از جهان می خواهید خودکشی کنید، چگونه انجام دهید؟
[ترجمه ترگمان]indescribable آشفته میشن دنیا خسته کننده است می خوای خودکشی کنی، چیکار کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامعلوم (صفت)
invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

وصف ناپذیر (صفت)
nondescript, indescribable

توصیف ناپذیر (صفت)
indescribable, unspeakable

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to adequately describe, cannot be expressed in words, beyond description; indefinite, cannot be accurately described
something that is indescribable is too intense or extreme to be described.

پیشنهاد کاربران

غیر قابل وصف. وصف ناپذیر. به وصف نیامدنی // نا معلوم، وصف ناپذیر، توصیف ناپذیر // شرح ندادنی، غیرقابل توصیف
What are the reasons for the West’s blind support for Israel’s indescribable crimes in Gaza while it makes claims about the need to respect international human rights law, the law of war, respect for international law?
...
[مشاهده متن کامل]

دلایل حمایت کورکورانه غرب از جنایات غیر قابل توصیف اسرائیل در غزه چیست؟ در حالی که ادعای ضرورت احترام به قانون بین المللی حقوق بشر، قانون جنگ و احترام به قوانین بین المللی را دارد.

beggar description/belief
sth is beyond one's ability to describe
The feeling of parachuting is indescribable
غیرقابل توصیف
غیر قابل وصف

بپرس