indelicate

/ˌɪnˈdelɪkət//ɪnˈdelɪkət/

معنی: خشن، بی نزاکت
معانی دیگر: بی ادب، ناپاسگر، ناپایشگر، بی ملاحظه، ناظریف، زمخت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indelicately (adv.), indelicateness (n.)
• : تعریف: lacking tact or taste; offensive or vulgar.
متضاد: delicate, tactful
مشابه: gross, improper

جمله های نمونه

1. it was indelicate to mention her recent divorce
ذکر طلاق اخیر او درست نبود.

2. It was indelicate of you to mention her marriage problems.
[ترجمه گوگل]ذکر مشکلات زناشویی او از نظر شما غیرضروری بود
[ترجمه ترگمان]بهتر از این بود که تو به مشکلات زناشویی او اشاره کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would it be indelicate to mention the fee at this point?
[ترجمه گوگل]آیا ذکر هزینه در این مرحله غیرضروری است؟
[ترجمه ترگمان]آیا بهتر است که این نکته را در نظر بگیریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His indelicate remark hurt her feelings.
[ترجمه گوگل]سخنان غیر ظریف او احساسات او را جریحه دار کرد
[ترجمه ترگمان]سخنان ناپسند او احساسات او را جریحه دار می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We studiously avoided the indelicate subject of her divorce.
[ترجمه گوگل]ما با دقت از موضوع ظریف طلاق او اجتناب کردیم
[ترجمه ترگمان]به زحمت از موضوع indelicate پرهیز می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She really could not touch upon such an indelicate subject.
[ترجمه گوگل]او واقعاً نمی‌توانست به چنین موضوع ظریفی دست بزند
[ترجمه ترگمان]او واقعا نمی توانست درباره این موضوع زشت حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was indelicate to do otherwise.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت غیر ظریف بود
[ترجمه ترگمان]غیر از این بود که چنین کاری بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If udo! she says u are indelicate.
[ترجمه گوگل]اگر udo! او می گوید تو بی احساسی
[ترجمه ترگمان]! اگه داشته باشه اون میگه که تو زشت هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her indelicate remark hurt his feelings.
[ترجمه گوگل]سخنان غیر ظریف او احساسات او را جریحه دار کرد
[ترجمه ترگمان]سخنان ناپسند وی احساسات او را جریحه دار می ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Want this substantival purify with indelicate move.
[ترجمه گوگل]با حرکتی نامحسوس این تطهیر اساسی را بخواه
[ترجمه ترگمان]میخوای یه تکونی به خودت بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gillard's message, if it is not too indelicate to say so, mostly fell on deaf ears.
[ترجمه گوگل]پیام گیلارد، اگر آنقدر هم نامحسوس نباشد، بیشتر بر سر زبان ها افتاد
[ترجمه ترگمان]به عقیده گیلارد، اگر صحبت کردن در این باره در حد افراط نباشد، اغلب در گوش های ناشنوا فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I posed to them an indelicate question: Are movie stars obsolete?
[ترجمه گوگل]من از آنها یک سوال غیر ظریف پرسیدم: آیا ستاره های سینما منسوخ شده اند؟
[ترجمه ترگمان]من برای آن ها سوال indelicate را مطرح کردم: آیا ستاره های فیلم منسوخ هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To the unconsciously indelicate person, all things are delicate.
[ترجمه گوگل]برای یک فرد ناخودآگاه ناخودآگاه، همه چیز ظریف است
[ترجمه ترگمان]در نظر شخص ناآگاهانه، همه چیز لطیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She bridled at the indelicate suggestion.
[ترجمه گوگل]او در برابر این پیشنهاد غیر ظریف مهار شد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد را در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is indelicate of you to mention her marriage problem.
[ترجمه گوگل]اشاره به مشکل ازدواج او از نظر شما ناپسند است
[ترجمه ترگمان]بهتر از این نیست که تو به مشکل زناشویی او اشاره کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

بی نزاکت (صفت)
boorish, tactless, indelicate, indecorous, unceremonious, discourteous

انگلیسی به انگلیسی

• lacking delicacy; insensitive; indecorous, tasteless, rude, offensive; crude, coarse
indelicate behaviour is rude or offensive; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Indelicate words or actions are not suitable for a situation and are likely to be offensive
فرصت طلبی، دور از ادب، فرصت طلبانه
forgive me asking an indelicate question, but how are you off for money

بپرس