1. His argument may have turned out indecisively, but Halley evidently believed that scientific data were relevant to theological questions.
[ترجمه گوگل]استدلال او ممکن است نامشخص باشد، اما هالی ظاهراً معتقد بود که داده های علمی به سؤالات الهیات مرتبط است
[ترجمه ترگمان]استدلال او ممکن است با تردید خارج شود، اما هاله ظاهرا معتقد بود که اطلاعات علمی مربوط به سوالات مربوط به الهیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]استدلال او ممکن است با تردید خارج شود، اما هاله ظاهرا معتقد بود که اطلاعات علمی مربوط به سوالات مربوط به الهیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Then, as she watched him, still hovering indecisively, she felt an odd compassion stir her heart.
[ترجمه گوگل]سپس، در حالی که او را تماشا می کرد، که همچنان با بلاتکلیفی معلق مانده بود، احساس کرد یک شفقت عجیب قلبش را به هم می زند
[ترجمه ترگمان]بعد، همچنان که او را تماشا می کرد، هنوز در حال پرسه زدن با indecisively بود، احساس می کرد که دلش به حال او می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد، همچنان که او را تماشا می کرد، هنوز در حال پرسه زدن با indecisively بود، احساس می کرد که دلش به حال او می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Now I wander through my garden indecisively, trying to hold on to the last days of late summer.
[ترجمه گوگل]حالا بی تصمیم در باغم پرسه می زنم و سعی می کنم آخرین روزهای اواخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ indecisively قدم می زنم و سعی می کنم تا آخرین روزه ای تابستان را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ indecisively قدم می زنم و سعی می کنم تا آخرین روزه ای تابستان را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The battle ended indecisively; neither side had clearly won but neither side admitted defeat.
[ترجمه گوگل]نبرد بدون قاطعیت به پایان رسید هیچ یک از طرفین به وضوح پیروز نشده بودند اما هیچ یک از طرفین شکست را نپذیرفتند
[ترجمه ترگمان]نبرد به پایان رسید، اما هیچ یک از دو طرف پیروز نشده بود، اما هیچ یک از طرفین شکست را قبول نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نبرد به پایان رسید، اما هیچ یک از دو طرف پیروز نشده بود، اما هیچ یک از طرفین شکست را قبول نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Now I wander through my garden indecisively, trying to hold on to the last days of lat summer.
[ترجمه گوگل]اکنون با بی تصمیمی در باغم پرسه میزنم و سعی میکنم آخرین روزهای آخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ my قدم می زنم و سعی می کنم روزه ای آخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا در باغ my قدم می زنم و سعی می کنم روزه ای آخر تابستان را نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید