indecency

/ˌɪnˈdiːsənsi//ɪnˈdiːsənsi/

معنی: گستاخی، بی شرمی، نا شایستگی، بی نزاکتی
معانی دیگر: هرزگی، نانجیبی، بی حیایی، بی عفتی، پستی، نا زیبندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: indecencies
(1) تعریف: the quality or state of being indecent.
متضاد: decency
مشابه: obscenity

(2) تعریف: an indecent act or comment; impropriety; obscenity.
مشابه: bawdy, filth, obscenity, ribaldry

جمله های نمونه

1. he had the indecency of going into the street in his underpants
آن قدر بی حیا بود که با زیر شلواری رفت توی خیابان.

2. They were found guilty of acts of gross indecency.
[ترجمه گوگل]آنها به اعمال زشت فاحش گناهکار شناخته شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر اعمال ننگین gross گناهکار شناخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was appalled by the indecency of their songs.
[ترجمه گوگل]او از بی ادبی آهنگ های آنها وحشت زده شد
[ترجمه ترگمان]از the of به وحشت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He pleaded guilty to a charge of gross indecency.
[ترجمه گوگل]او به اتهام بی حیایی فاحش اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] اون به اتهام نا indecency، گناهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's understood that allegations of indecency were made by a 17 year old trainee monk in Brixton.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که اتهامات بی ادبی توسط یک راهب 17 ساله در بریکستون مطرح شده است
[ترجمه ترگمان]قابل درک است که اتهامات of توسط یک راهب ۱۷ ساله در بریکستون ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They acquitted him of three further charges of indecency and one of buggery.
[ترجمه گوگل]آنها او را از سه اتهام دیگر به جرم بی حیایی و یکی از اتهامات حیله گری تبرئه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به اتهام three و یکی از buggery تبرئه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In 199 legislators added indecency to the list of convictions for which there is no early release.
[ترجمه گوگل]در سال 199، قانونگذاران موارد زشت را به فهرست محکومیت هایی اضافه کردند که آزادی زودهنگام برای آنها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ قانون گذاران، indecency را به لیست محکومیت ها اضافه کردند که در آن هیچ آزادی اولیه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was prosecuted, convicted of gross indecency and given a two-year conditional discharge in November 199
[ترجمه گوگل]او در نوامبر 199 تحت تعقیب قرار گرفت، به جرم بی حیایی شدید محکوم شد و به مدت دو سال از معافیت مشروط برخوردار شد
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر ۱۹۹ فرد مجرم شناخته شد و یک اخراج دو ساله را در ماه نوامبر انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But prosecutors in the Anwar Ibrahim indecency trial knew the exact moment of the chauffeur's trauma.
[ترجمه گوگل]اما دادستان های دادگاه فحاشی انور ابراهیم لحظه دقیق ضربه روحی راننده را می دانستند
[ترجمه ترگمان]اما دادستان ها در دادگاه انور ابراهیم، لحظه دقیق ضربه به این راننده را می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The allegations of indecency concern a complaint by a 17 year old trainee monk.
[ترجمه گوگل]اتهامات بدحجابی مربوط به شکایت یک راهب 17 ساله کارآموز است
[ترجمه ترگمان]این اتهامات مربوط به شکایت یک راهب ۱۷ ساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This act of gross indecency provoked stern disapproval from the tour guide.
[ترجمه گوگل]این اقدام ناشایست باعث نارضایتی شدید راهنمای تور شد
[ترجمه ترگمان]این عمل زشت بی نزاکتی وحشیانه از راهنمای تور ناراضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would, in Britain, be a test of indecency, not obscenity.
[ترجمه گوگل]این امر در بریتانیا آزمونی برای فحاشی خواهد بود، نه فحاشی
[ترجمه ترگمان]این، در بریتانیا، یک آزمایش of، و نه obscenity
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was an act of indecency to fire artillery pieces at innocent horses!
[ترجمه گوگل]شلیک گلوله های توپ به سمت اسب های بی گناه یک عمل زشت بود!
[ترجمه ترگمان]این یک عمل زشت بود که به اسب های بی گناه شلیک کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Crimes of pecuniary indecency have become standard corporate conduct.
[ترجمه گوگل]جرایم منافی عفت مالی به رفتار استاندارد تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]جرائمی که از جرائم اقتصادی یه رفتار استاندارد داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Indecency is a much broader and more widely used category of offence.
[ترجمه گوگل]بدحجابی یک مقوله بسیار گسترده تر و پرکاربردتر از جرم است
[ترجمه ترگمان]indecency یک مقوله بسیار وسیع تر و به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

بی شرمی (اسم)
effrontery, brass, indecency

ناشایستگی (اسم)
indecency, demerit, impropriety, inaptitude, incompetency, inconcinnity

بی نزاکتی (اسم)
indecency, indelicacy, discourtesy, indecorum

انگلیسی به انگلیسی

• immodesty; obscenity, lewdness; tastelessness, crudeness; improper or rude act or remark
if you refer to the indecency of something or someone, you are referring to the fact that they are morally or sexually offensive.

پیشنهاد کاربران

فحشا
استهجان: ) بی شرمی - ابتذال
. . . . . committing an act of gross indecency with
زوال، انحطاط، فساد، فسق و فجور.

بپرس