indebtedness

/ˌɪnˈdetədnəs//ɪnˈdetɪdnəs/

وامداری، قرضداری، بدهکاری، (مجازی) سپاسمندی، منت، بدهی، دین، منت داری، مرهونیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition of being indebted.
مشابه: debt, liability, obligation

(2) تعریف: the thing or amount owed.

جمله های نمونه

1. the company's heavy indebtedness is a cause for concern
بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.

2. i am always mindful of my indebtedness to my country
من همیشه به یاد دین خود نسبت به میهن خویش هستم.

3. The company has reduced its indebtedness to just $15 million.
[ترجمه گوگل]این شرکت بدهی خود را به تنها 15 میلیون دلار کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت بدهی خود را به ۱۵ میلیون دلار کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mortimer recounted his indebtedness to her in his autobiography.
[ترجمه گوگل]مورتیمر در زندگی نامه خود به خاطر بدهکاری خود به او گفت
[ترجمه ترگمان]مورتیمر indebtedness خود را برای او در autobiography نقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Increasing problems of indebtedness meant that railway development could not keep pace with changing population patterns.
[ترجمه گوگل]مشکلات فزاینده بدهی به این معنی است که توسعه راه آهن نمی تواند با تغییر الگوهای جمعیتی همگام شود
[ترجمه ترگمان]افزایش مشکلات بدهکاری به این معنا بود که توسعه راه آهن نمی تواند همگام با تغییر الگوهای جمعیتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its international indebtedness had reached such alarming proportions under the previous Khedive that its Western creditors had become seriously alarmed.
[ترجمه گوگل]بدهی بین المللی آن در دوره خدیو قبلی به اندازه ای نگران کننده رسیده بود که طلبکاران غربی آن به شدت نگران شده بودند
[ترجمه ترگمان]بدهی بین المللی آن به نسبت های هشدار دهنده ای در زمان Khedive گذشته رسیده بود که طلبکاران غربی آن به شدت نگران شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Expressions of indebtedness for specific forms of assistance are noted at appropriate points in the text.
[ترجمه گوگل]اظهارات بدهکاری برای اشکال خاص کمک در نقاط مناسب در متن ذکر شده است
[ترجمه ترگمان]عباراتی از بدهکاری به فرم های خاص کمک در نقاط مناسب در متن اشاره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These problems of themselves have increased inflation and indebtedness.
[ترجمه گوگل]این مشکلات خود باعث افزایش تورم و بدهکاری شده است
[ترجمه ترگمان]این مشکلات خودشان تورم و بدهکاری را افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every social relationship entails a state of indebtedness just as every state of indebtedness entails a social relationship.
[ترجمه گوگل]هر رابطه اجتماعی مستلزم یک وضعیت بدهکاری است همانطور که هر وضعیت بدهکاری مستلزم یک رابطه اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]هر رابطه ای اجتماعی مستلزم یک حالت بدهکاری است، زیرا هر کشور بدهکاری مستلزم یک رابطه اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A security is the evidence of indebtedness or certificate of interest in a profit sharing contract.
[ترجمه گوگل]اوراق بهادار مدرک بدهی یا گواهی سود در قرارداد مشارکت در سود است
[ترجمه ترگمان]یک امنیت نشانه ای از بدهکاری یا گواهی سود به قرارداد اشتراک سود می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yet household indebtedness now stands at 128 per cent of national output.
[ترجمه گوگل]با این حال بدهی خانوارها در حال حاضر 128 درصد تولید ملی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، بدهی خانوار در حال حاضر ۱۲۸ درصد از خروجی ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Abe acknowledges the government's indebtedness, now equivalent to 170 % of GDP.
[ترجمه گوگل]آقای آبه بدهی دولت را که اکنون معادل 170 درصد تولید ناخالص داخلی است، تصدیق می کند
[ترجمه ترگمان]آقای ایب بدهکاری دولت را تایید می کند که اکنون معادل با ۱۷۰ درصد تولید ناخالص داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A security is the evidence of indebtedness or certificate of interest in a profIt'sharing contract.
[ترجمه گوگل]اوراق بهادار مدرک بدهی یا گواهی سود در قرارداد مشارکت در سود است
[ترجمه ترگمان]یک امنیت نشانه ای از بدهکاری و یا گواهی علاقه به قرارداد اشتراک profit است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Including AirTran's existing net indebtedness and capitalized aircraft operating leases, the transaction value is about $ 4 billion, the carriers said.
[ترجمه گوگل]شرکت های حمل و نقل گفتند که با احتساب بدهی خالص موجود ایرتران و اجاره های عملیاتی هواپیماهای سرمایه ای، ارزش معامله حدود 4 میلیارد دلار است
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفت که شامل بدهی های خالص فعلی AirTran و leases اجرایی شرکت AirTran، ارزش معاملات حدود ۴ میلیارد دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] بدهی، دین، مدیون بودن، بدهکار بودن

انگلیسی به انگلیسی

• obligation to repay a monetary debt, state of owing money to another; amount of money owed; condition of being obligated to another for a favor or service rendered

پیشنهاد کاربران

در متون حقوقی : به معنای بدهکاری است اما بدهی که الزام به پرداخت دارد و سررسید شده است.
۱. مدیون بودن. دین ۲. بدهکاری. قرض
Despite the passage of four years since his tragic departure, the enduring gratitude and sense of indebtedness to General Qassem Soleimani persist among the people.
...
[مشاهده متن کامل]

باوجود گذشت چهار سال از فراق غم انگیز او، قدردانی مستحکم و احساس دین به ژنرال قاسم سلیمانی در میان مردم به قوت خود باقی مانده است.

بپرس