incurably


بطور علاجناپذیر

جمله های نمونه

1. incurably ill
بیمار و بی درمان،مردنی

2. She was told that she was incurably ill.
[ترجمه گوگل]به او گفته شد که بیمار صعب العلاج است
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که به طرز incurably بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Take the incurably sick dog to the veterinarian and ask him to put it away.
[ترجمه گوگل]سگ بیمار صعب العلاج را نزد دامپزشک ببرید و از او بخواهید آن را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]این سگ پیر را به دامپزشک ببر و از او بخواه که آن را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I know you think I'm incurably nosey.
[ترجمه گوگل]میدونم فکر میکنی من غیرقابل علاج هستم
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تو فکر می کنی من به طرز incurably فضول هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Modernity, then, is incurably materialistic but it can look towards either collectivism or individualism.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مدرنیته ماتریالیستی غیر قابل درمان است، اما می تواند به سمت جمع گرایی یا فردگرایی نگاه کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، مدرنیته به گونه ای incurably مادی است، اما می تواند به هر یک از جمع گرایی و فردگرایی نیز نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For father and myself she was incurably ambitious.
[ترجمه گوگل]برای پدر و من او به طور غیرقابل درمان جاه طلبی بود
[ترجمه ترگمان]برای پدر و من او به طرز incurably جاه طلب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was incurably dishonest.
[ترجمه گوگل]او به طور غیر قابل درمان بی صداقت بود
[ترجمه ترگمان]به طرز علاج ناپذیری متقلب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was incurably lazy.
[ترجمه گوگل]تنبلی لاعلاج داشت
[ترجمه ترگمان]به طرز incurably تنبل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is incurably romantic.
[ترجمه گوگل]او غیرقابل درمان رمانتیک است
[ترجمه ترگمان]او به طرز incurably رمانتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is incurably ill.
[ترجمه گوگل]او بیمار صعب العلاج است
[ترجمه ترگمان]به طرز incurably بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was incurably optimistic.
[ترجمه گوگل]او غیرقابل درمان خوشبین بود
[ترجمه ترگمان]او به نحو علاج ناپذیری خوشبین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were much more concerned about efforts to prevent illness, and to improve the quality of life of people incurably ill.
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر نگران تلاش برای پیشگیری از بیماری و بهبود کیفیت زندگی بیماران صعب العلاج بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیشتر نگران تلاش ها برای پیش گیری از بیماری و بهبود کیفیت زندگی افرادی بودند که به نحو علاج ناپذیری بیمار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His travel disappointed him, for he found that America was incurably homogenized.
[ترجمه گوگل]سفر او او را ناامید کرد، زیرا دریافت که آمریکا به طور غیرقابل درمان همگن شده است
[ترجمه ترگمان]مسافرت او او را ناامید ساخت، زیرا دریافت که آمریکا به نحو علاج ناپذیری homogenized شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Is day - by - day getting more and more incurable, the life one time loves you incurably.
[ترجمه گوگل]روز به روز درمان ناپذیرتر می شود، زندگی یک بار شما را بی درمان دوست دارد
[ترجمه ترگمان]روزی که روز به روز طولانی تر و غیرقابل درمان می شود، زندگی یک دفعه تو را به طرز incurably دوست می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an incurable manner, in an untreatable manner; incorrigibly, unchangeably

پیشنهاد کاربران

بپرس