incurable

/ˌɪnˈkjʊrəbl̩//ɪnˈkjʊərəbl̩/

معنی: بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر
معانی دیگر: لاعلاج، درمان ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incurably (adv.), incurability (n.), incurableness (n.)
(1) تعریف: that cannot be cured.
متضاد: curable

- an incurable disease
[ترجمه گوگل] یک بیماری لاعلاج
[ترجمه ترگمان] یک بیماری درمان ناپذیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of being reformed; hopeless.
مشابه: hopeless

- an incurable romantic
[ترجمه گوگل] یک عاشقانه درمان ناپذیر
[ترجمه ترگمان] یه عشق غیرقابل درمان نشدنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an incurable disease
بیماری درمان ناپذیر

2. an incurable illness
بیماری درمان ناپذیر

3. Folly is an incurable disease.
[ترجمه گوگل]حماقت یک بیماری لاعلاج است
[ترجمه ترگمان]حماقت یک بیماری درمان ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parkinson's disease is a debilitating and incurable disease of the nervous system.
[ترجمه گوگل]بیماری پارکینسون یک بیماری ناتوان کننده و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه ترگمان]بیماری پارکینسون یک بیماری مهلک و غیرقابل درمان سیستم عصبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has a rare, incurable disease.
[ترجمه گوگل]او یک بیماری نادر و غیر قابل درمان دارد
[ترجمه ترگمان]اون یه بیماری نادر و غیرقابل درمان داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vulnerable to the attack,who are incurable.
[ترجمه گوگل]در برابر حمله آسیب پذیر، که غیرقابل درمان هستند
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر و غیرقابل درمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This disease is incurable.
[ترجمه گوگل]این بیماری غیر قابل درمان است
[ترجمه ترگمان]این بیماری غیرقابل درمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has an incurable and widespread nepotism.
[ترجمه گوگل]او یک خویشاوندی غیر قابل درمان و گسترده دارد
[ترجمه ترگمان]او دارای nepotism incurable و incurable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All three babies were born with an incurable heart condition.
[ترجمه گوگل]هر سه نوزاد با بیماری قلبی صعب العلاج به دنیا آمدند
[ترجمه ترگمان]هر سه بچه با یک مشکل قلبی مادرزادی متولد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Poor old William is an incurable romantic.
[ترجمه گوگل]ویلیام پیر بیچاره یک رمانتیک درمان ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]طفلکی فانی خیلی شاعرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Patients with incurable illnesses are brought to the hospice, where they are given the best possible care.
[ترجمه گوگل]بیماران مبتلا به بیماری های صعب العلاج به بیمارستان آورده می شوند و در آنجا به بهترین شکل ممکن مراقبت می شوند
[ترجمه ترگمان]بیماران مبتلا به بیماری های لاعلاج به آسایشگاه منتقل می شوند، جایی که بهترین مراقبت ممکن را به آن ها داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Paycheck dependency is sometimes an incurable disease.
[ترجمه گوگل]وابستگی به چک حقوق گاهی یک بیماری لاعلاج است
[ترجمه ترگمان]وابستگی Paycheck گاهی یک بیماری غیرقابل درمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any lung cancer that has spread is considered incurable.
[ترجمه گوگل]هر سرطان ریه که گسترش یافته باشد غیر قابل درمان تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]هر سرطان ریه که شیوع دارد غیرقابل درمان تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're a hopeless/incurable romantic.
[ترجمه گوگل]شما یک رمانتیک ناامید/علاج ناپذیر هستید
[ترجمه ترگمان]تو یک رمانتیک غیرقابل علاج ناپذیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی چاره (صفت)
forlorn, poor, shiftless, destitute, desperate, hapless, helpless, incurable, wretched

بی درمان (صفت)
incurable, immedicable, irremediable

بهبودی ناپذیر (صفت)
incurable, incorrigible

علاج ناپذیر (صفت)
incurable

انگلیسی به انگلیسی

• having no cure, cannot be medically treated, cannot be healed; cannot be reformed or changed
an incurable disease cannot be cured.
you can use incurable to describe people with a fixed attitude or habit.

پیشنهاد کاربران

۱. علاج ناپذیر. بی درمان. خوب نشدنی ۲. بیمار علاج ناپذیر
مثال:
But suppose you are dying from an incurable illness now.
اما فرض کنیم شما الان بخاطر یک بیماری علاج ناپذیر در شرف مرگ هستید.
کشنده
لاعلاج
غیر قابل درمان
درمان نداشتن
لایک یادتون نره
صعب العلاج

بپرس