1. during (the period of) reagan's incumbency
در دوران تصدی ریگان
2. During her incumbency, several changes were introduced.
[ترجمه گوگل]در دوران تصدی او تغییرات متعددی ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]در طی دوران her چندین تغییر ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Frankly, this is where the power of the incumbency is strong.
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، اینجاست که قدرت رئیس جمهور قوی است
[ترجمه ترگمان]صادقانه بگویم، این جایی است که قدرت of قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Bryan said gubernatorial incumbency can be both an advantage and liability when running for the Senate.
[ترجمه گوگل]برایان گفت که تصدی فرمانداری می تواند هم مزیت و هم یک مسئولیت در هنگام نامزدی برای مجلس سنا باشد
[ترجمه ترگمان]برایان می گوید که gubernatorial incumbency می تواند هم در زمان رقابت برای مجلس سنا هم یک امتیاز و هم برای مسئولیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In his present incumbency he takes a company into its twelfth season this spring looking remarkably solid and healthy.
[ترجمه گوگل]در سمت فعلی خود، او یک شرکت را وارد فصل دوازدهم خود در بهار امسال می کند که به طور قابل توجهی قوی و سالم به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او یک شرکت را در فصل دوازدهم خود قرار می دهد که به طور قابل ملاحظه ای جامد و سالم به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jonathan, with the advantages of presidential incumbency, has also announced that he will run.
[ترجمه گوگل]جاناتان نیز با امتیازات ریاست جمهوری اعلام کرده است که نامزد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جاناتان با مزایای of ریاست جمهوری اعلام کرده است که فرار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Certificate of Incumbency and Authority.
8. This attitude is long-standing and transcends party lines, having more to do with incumbency than partisanship.
[ترجمه گوگل]این نگرش دیرینه است و از خطوط حزبی فراتر میرود و بیشتر به مقامداری مربوط میشود تا حزبگرایی
[ترجمه ترگمان]این نگرش بلند ایستادن و فراتر رفتن از خطوط حزبی است، که بیشتر با incumbency نسبت به هواداری تعصب آمیز به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This city is named the nation's finance centre, and its economic development relies on bank incumbency and foreign trade to a great extent.
[ترجمه گوگل]این شهر به عنوان مرکز مالی کشور نامگذاری شده است و توسعه اقتصادی آن تا حد زیادی متکی بر امور بانکی و تجارت خارجی است
[ترجمه ترگمان]این شهر مرکز مالی کشور نامیده می شود و توسعه اقتصادی آن تا حد زیادی متکی بر incumbency بانکی و تجارت خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The dollar's attractions as a bolthole are partly a benefit of incumbency.
[ترجمه گوگل]جذابیت های دلار به عنوان یک پیچ و مهره تا حدودی از مزایای این سمت است
[ترجمه ترگمان]جاذبه های دلار به عنوان یک bolthole تا حدودی سود of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Some say that Mr Maliki's Dawa will do badly, whatever the advantages of incumbency.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند که حزب الدعوه مالکی، فارغ از مزیت های تصدی، بد عمل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که دعوت آقای مالکی به شدت عمل خواهد کرد، صرف نظر از مزایای این کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Conclusion The blood fat and blood sugar abnormal relevance ratio of the incumbency staff increases with the age.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری نسبت ارتباط غیرطبیعی چربی خون و قند خون کارکنان مستقر با افزایش سن افزایش مییابد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری نسبت تورم خون و میزان ارتباط غیر عادی قند خون، با گذشت زمان افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The vice - presider Zhuang Xiamiao read the club rules, which defined the right and incumbency of members.
[ترجمه گوگل]نایب رئیس ژوانگ شیامیائو قوانین باشگاه را خواند که حق و مسئولیت اعضا را مشخص می کرد
[ترجمه ترگمان]The - Xiamiao، قوانین باشگاه را که حق و مشروعیت اعضا را تعریف می کند، خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This has added to the already awesome power of incumbency .
[ترجمه گوگل]این به قدرت فوقالعاده تصدی این سمت افزوده است
[ترجمه ترگمان]این مساله به قدرت عالی already افزوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید