inculcation


تلقین، جایگیر سازى

جمله های نمونه

1. The inculcation of political orthodoxy and instruction of a more coercive nature was left strictly in the hands of the Party.
[ترجمه رضا] تلقین راست کیشی سیاسی
|
[ترجمه گوگل]تلقین ارتدوکس سیاسی و آموزش ماهیت قهری تر به شدت به دست حزب سپرده شد
[ترجمه ترگمان]در نظر گرفتن اصول political سیاسی و تعلیم یک ماهیت اجباری بیشتر در دست حزب باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Inculcation is the basic way of Marxist theory education.
[ترجمه گوگل]تلقین راه اساسی آموزش تئوری مارکسیستی است
[ترجمه ترگمان]inculcation روش اصلی آموزش و پرورش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inculcation is the basic principle of ideaology and politics education.
[ترجمه گوگل]تلقین اصل اساسی آموزش ایدئولوژی و سیاست است
[ترجمه ترگمان]inculcation اصل اساسی آموزش سیاسی و سیاست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The responsibilities of a teacher lie not only in the inculcation of knowledge, but also in the setting of good examples and cultivating of virtues.
[ترجمه گوگل]مسئولیت معلم نه تنها در تلقین دانش، بلکه در الگوسازی و پرورش فضایل نیز نهفته است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت های یک معلم تنها در آموزش دانش نیست، بلکه در تنظیم نمونه های خوب و پرورش صفات خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even Krupskaia at the hub of power quickly modified her earlier liberal views concerning the inculcation of political culture.
[ترجمه گوگل]حتی کروپسکایا در مرکز قدرت به سرعت دیدگاه های لیبرال قبلی خود را در مورد تلقین فرهنگ سیاسی تغییر داد
[ترجمه ترگمان]حتی Krupskaia در مرکز قدرت دیدگاه های لیبرال اولیه خود را در مورد inculcation فرهنگ سیاسی تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As one form of moral education, moral penetration is attracting increasing attention compared to moral inculcation.
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از اشکال تربیت اخلاقی، نفوذ اخلاقی در مقایسه با تلقین اخلاقی توجه فزاینده ای را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شکل از آموزش اخلاقی، نفوذ اخلاقی در حال جلب توجه فزاینده در مقایسه با inculcation اخلاقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If it becomes madras a or a college of inculcation only, that could be hugely problematic.
[ترجمه گوگل]اگر فقط به مدرسه یا کالج تلقین تبدیل شود، می تواند بسیار مشکل ساز باشد
[ترجمه ترگمان]اگر فقط یک یا یک کالج را در نظر بگیرید، این می تواند بسیار مشکل ساز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• instilling, implanting in the mind through frequent repetition; act of causing another to accept an idea

پیشنهاد کاربران

/ˌɪn. kʌlˈkeɪ. ʃən/
تلقین به فرآیند القای ایده ها، ارزش ها یا باورها در ذهن فرد از طریق آموزش مداوم یا تکرار گفته می شود. این مفهوم اغلب در زمینه های آموزشی، اخلاقی یا فرهنگی برای تأکید بر اهمیت اصول خاص استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

به طور نمادین، تلقین نمایانگر شکل دهی شخصیت، طرز فکر یا رفتار از طریق تقویت مداوم است.
مترادف: Instillation, teaching, indoctrination, implantation, reinforcement
مثال؛
The inculcation of moral values is an essential part of education.
Through constant inculcation, the teacher instilled a love for reading in her students.
The program focuses on the inculcation of teamwork and leadership skills.
این مفهوم به طور گسترده در آموزش اخلاقی، آموزش های دینی و آموزش حرفه ای برای القای ارزش ها و اصول اساسی استفاده می شود.

درونی سازی
القا
درونی ساختن/کردن
تلقین

بپرس